𝓑𝓵𝓪𝓬𝓴 𝓦𝓸𝓸𝓵𝓯 : 𝒫𝒶𝓇𝓉 ³
𝓑𝓵𝓪𝓬𝓴 𝓦𝓸𝓸𝓵𝓯 : 𝒫𝒶𝓇𝓉 ³
جونگ کوک : فک میکنی العان بهم خیلی خوش میگذره هان کیم احمق بفهم تو منو دزدیدی فهمیدی هیچ خوشی به من نمیگذره میفهمی و اینکه تو خیلی غلط میکنی منو حبس کنی آلفای پیر زشت
تهیونگ : ببین توله تو باید ادب بشی فهمیدی
جونگ کوک : آدمای اطرافم ادب دارن من آدب داشته باشم
تهیونگ : اگه دفعه ی پیش میخواستم از تصمیمی که واست گرفتم منصرف بشم مطمعن باش العان کاملا مصمم هستم که حبست کنم تا یکم آدم بشی
جونگ کوک : حق نداری به من دست بزنی
تهیونگ : چرا دارم چون من صاحب توعم
جونگ کوک : دهنت رو ببند ( بغض )
منو برگردون پیش مادر پدرم
تهیونگ: با این همه دردسری که کشیدم تا گیرت بندازم العان مثل خیار برت گردونم
کوک : باشه تو نکن من خودم فرار میکنم و بر میگردم پیشش
تهیونگ : خب بهت یه شانس میدم همین العان اگه بتونی از سه تا از پر زور ترین بادیگاردای من رد بشی میزارم بری خونتون و آروم زیر لب زمزمه کرد : و قول نمیدم نیام دنبالت
جونگ کوک: خب کجان
تهیونگ دستاشو بهم زد و گفت : جک .جونگ ایل. توماس بیاید
و اون سه تا اومدن و مثل کوه کنار هم وایسادن
جونگ کوک : باشه انجامش میدم
تهیونگ توی ذهنش : میدونم تو اونقدر ظریف و لطیفی که نتونی یه مورچه رو هم بزنی چه برسه به این سه تا غول بیابونی
جونگ کوک : خیله خب آروم نزدیکشون شد و یهو مثل یه خرگوش عصبی پرید بالا و نشست روی شونه های جک و موهاشو کشید و و هی با پاهاش میزد توی دهن و چشم و صورت جک
وای این دیگه کی بود
روی هر کدوم یه ترفندی بچگونه پیاده کرد ولی واقعه جوری که میز،د درد داشتتوماس : وایسا من تسلیمم
تهیونگ : چی
جونگ کوک : یهووووووو
تهیونگ : توماس اخراجی
توماس : معذرت میخوام آقای کیم من نمیتونم واقعا جفت ترسناکترین رو تحملش کنم
جونگ کوک : فک میکنی العان بهم خیلی خوش میگذره هان کیم احمق بفهم تو منو دزدیدی فهمیدی هیچ خوشی به من نمیگذره میفهمی و اینکه تو خیلی غلط میکنی منو حبس کنی آلفای پیر زشت
تهیونگ : ببین توله تو باید ادب بشی فهمیدی
جونگ کوک : آدمای اطرافم ادب دارن من آدب داشته باشم
تهیونگ : اگه دفعه ی پیش میخواستم از تصمیمی که واست گرفتم منصرف بشم مطمعن باش العان کاملا مصمم هستم که حبست کنم تا یکم آدم بشی
جونگ کوک : حق نداری به من دست بزنی
تهیونگ : چرا دارم چون من صاحب توعم
جونگ کوک : دهنت رو ببند ( بغض )
منو برگردون پیش مادر پدرم
تهیونگ: با این همه دردسری که کشیدم تا گیرت بندازم العان مثل خیار برت گردونم
کوک : باشه تو نکن من خودم فرار میکنم و بر میگردم پیشش
تهیونگ : خب بهت یه شانس میدم همین العان اگه بتونی از سه تا از پر زور ترین بادیگاردای من رد بشی میزارم بری خونتون و آروم زیر لب زمزمه کرد : و قول نمیدم نیام دنبالت
جونگ کوک: خب کجان
تهیونگ دستاشو بهم زد و گفت : جک .جونگ ایل. توماس بیاید
و اون سه تا اومدن و مثل کوه کنار هم وایسادن
جونگ کوک : باشه انجامش میدم
تهیونگ توی ذهنش : میدونم تو اونقدر ظریف و لطیفی که نتونی یه مورچه رو هم بزنی چه برسه به این سه تا غول بیابونی
جونگ کوک : خیله خب آروم نزدیکشون شد و یهو مثل یه خرگوش عصبی پرید بالا و نشست روی شونه های جک و موهاشو کشید و و هی با پاهاش میزد توی دهن و چشم و صورت جک
وای این دیگه کی بود
روی هر کدوم یه ترفندی بچگونه پیاده کرد ولی واقعه جوری که میز،د درد داشتتوماس : وایسا من تسلیمم
تهیونگ : چی
جونگ کوک : یهووووووو
تهیونگ : توماس اخراجی
توماس : معذرت میخوام آقای کیم من نمیتونم واقعا جفت ترسناکترین رو تحملش کنم
۸.۱k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.