𝓑𝓵𝓪𝓬𝓴 𝓦𝓸𝓸𝓵𝓯 : 𝒫𝒶𝓇𝓉 ¹
𝓑𝓵𝓪𝓬𝓴 𝓦𝓸𝓸𝓵𝓯 : 𝒫𝒶𝓇𝓉 ¹
تهیونگ اروم موهای پسرک رو نوازش میکرد
موهای نرم لطیف و ابریشمی
بوی وانیل کل اتاق رو پر کرده بود و تهیونگ مست اون بو شده بود
با تکون خوردن های ریز جونگ کوک دستش رو برداشت چون میدونست پسر روی لمس های بقیه حتی به صورت و موهاش حساسه توی این چند وقته دلبر کوچولوش اونقدر سختی کشیده بود که نمیخواست ناراحتش کنه
پسرک آروم چشمای تیله ای و درشتش رو باز کرد و چشمای یخی تهیونگ از شوق بیداد شدن پسر درخشید
تهیونگ : صبحت بخیر توله خرگوش من
جونگ کوک : کیم چرا تو اتاقه منی ( خوابآلود ولی تخس )
تهیونگ: قشنگم اومدم صدات کنم برای صبحونه که حودت بیدار شدی
جونگ کوک : باشه برو بیرون من العان میام
تهیونگ سری تکون داد و از اتاق خارج شد
جونگ کوک با چشمای خواب آلود وارد دستشویی داخل اتاقش شد صورتش رو با آب سرد شست تا خواب از سرش بپره
مسواک رو برداشت و دندونای خرگوشیش رو کامل تمیز کرد
از دستشویی اومد بیرون
رفت مت کمدش یه تیشرت اورسایز گشاد خرگوشی و هویجی کیوت سفید با شلوار ستش آورد بیرون
پوشیدشون
دمپایی هاشم پوشید و رفت جلوی میز اینه
موهاش رو مرتب کرد و تز اتاق خارج شد
مثل همیشه یرای صبحانه دیر کرده بود ساعت چند بود تقریبا هشت و ربع درحالی که توی عمارت کیم راس ۷ورنیم صبح صبحانه سرو میشه
بازم قانون شکنی کرده بود و همه به این لجبازی و شیطونی هاش عادت کرده بودن
یواشکی رفت سمت میز صبحانه ی باشکوهی که توی حیاط بزرگ عمارت چیده شده بود
شیطونی حتی از قدم زدنش هم معلوم بود
کیوت بدو بدو کرد و رفت سمت میز
تهیونگ : بچه ساعت چنده
جونگ کوک : نميدونم چطور مگه
تهیونگ : ساعت العان هشت و ربعه و تو میدونی ما ساعت هفت و نیم صبحونه میخوریم تو مدام دیر میکنی و همیشه باید تا ساعت نه پای جنابعالی صبر کنیم یکم به قوانین این خونه احترام بزار فهمیدی امگا ( یکم عصبی )
جونگ کوک : کیم تهیونگ من به خواست خودم به این خونه نیومدم فهمیدی او منو دزدیدی پس دیگه نعره کشیدنت چیه که از من خسته شدی ( داد )
تهیونگ تا اومد حرفی بزنه جونگ کوک با عصبانیت بلند شد و رفت توی اتاقش
تهیونگ اروم موهای پسرک رو نوازش میکرد
موهای نرم لطیف و ابریشمی
بوی وانیل کل اتاق رو پر کرده بود و تهیونگ مست اون بو شده بود
با تکون خوردن های ریز جونگ کوک دستش رو برداشت چون میدونست پسر روی لمس های بقیه حتی به صورت و موهاش حساسه توی این چند وقته دلبر کوچولوش اونقدر سختی کشیده بود که نمیخواست ناراحتش کنه
پسرک آروم چشمای تیله ای و درشتش رو باز کرد و چشمای یخی تهیونگ از شوق بیداد شدن پسر درخشید
تهیونگ : صبحت بخیر توله خرگوش من
جونگ کوک : کیم چرا تو اتاقه منی ( خوابآلود ولی تخس )
تهیونگ: قشنگم اومدم صدات کنم برای صبحونه که حودت بیدار شدی
جونگ کوک : باشه برو بیرون من العان میام
تهیونگ سری تکون داد و از اتاق خارج شد
جونگ کوک با چشمای خواب آلود وارد دستشویی داخل اتاقش شد صورتش رو با آب سرد شست تا خواب از سرش بپره
مسواک رو برداشت و دندونای خرگوشیش رو کامل تمیز کرد
از دستشویی اومد بیرون
رفت مت کمدش یه تیشرت اورسایز گشاد خرگوشی و هویجی کیوت سفید با شلوار ستش آورد بیرون
پوشیدشون
دمپایی هاشم پوشید و رفت جلوی میز اینه
موهاش رو مرتب کرد و تز اتاق خارج شد
مثل همیشه یرای صبحانه دیر کرده بود ساعت چند بود تقریبا هشت و ربع درحالی که توی عمارت کیم راس ۷ورنیم صبح صبحانه سرو میشه
بازم قانون شکنی کرده بود و همه به این لجبازی و شیطونی هاش عادت کرده بودن
یواشکی رفت سمت میز صبحانه ی باشکوهی که توی حیاط بزرگ عمارت چیده شده بود
شیطونی حتی از قدم زدنش هم معلوم بود
کیوت بدو بدو کرد و رفت سمت میز
تهیونگ : بچه ساعت چنده
جونگ کوک : نميدونم چطور مگه
تهیونگ : ساعت العان هشت و ربعه و تو میدونی ما ساعت هفت و نیم صبحونه میخوریم تو مدام دیر میکنی و همیشه باید تا ساعت نه پای جنابعالی صبر کنیم یکم به قوانین این خونه احترام بزار فهمیدی امگا ( یکم عصبی )
جونگ کوک : کیم تهیونگ من به خواست خودم به این خونه نیومدم فهمیدی او منو دزدیدی پس دیگه نعره کشیدنت چیه که از من خسته شدی ( داد )
تهیونگ تا اومد حرفی بزنه جونگ کوک با عصبانیت بلند شد و رفت توی اتاقش
۶.۲k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.