اکسهمافیا
#اکسه_مافیا
پارت ۴
ویو ا.ت
رفتم تو اتاق و به چشمام اجازه باریدن دادم از یه طرف الان که میبینمش خوشحالم که سالمه از یه طرف قلبم شکسته و نارحت یا عصبیم یهو صداش اومد که ازم عذر خواهی کرد تمام تلاشم رو کردن که لرزش صدام رو کنترل کنم و گفتم
+باشه میفهمم حالا هم بزار اروم شم بعد اگه حرفی بود میزنیم
_باشه(تو ذهنش=داره گریه میکنه فک میکنه من نمیفهمم ولی ن من بند بند وجودم مشناستش)
خودم رو کنترل کردم رفتم تو دستشوی و یه آب به صورتم زدم (اتاقا مستره)
اماده شدم از اتاق اومدم بیرون کوک خونه نبود رفتم تو ماشین که میون زنگ زد
×کجاییییی
+دارم حرکت میکنم
×ا.ت خوبی
+اوم
×هعی من تورو نشناسم زود بیا ببینم چیشده
+حله کافه همیشگی
×اره من یکم دیگه میرسم
+زود میام
بعد چندمین رسیدم از ماشین پیاده شدم که دیدم میون داره میره تو کافه صداش زدم بعد باهم رفتیم تو کافه
×خب تعریف کن
+میدونی هم خونم کیه
×کی
+کوک
×چیییییییی ا.ت خوبی
+نمیدونم
×آروم باش (ا.ت رو بغل کرد)
+ولش بابا ولی چه دقیق با هم رسیدم
×اره خیلی باحال بود(دارن بحثو عوض میکنن)
با میون کلی حرف زدیم و خندیدیم بعد هم رفتیم خونه وقتی رسیدیم خونه کوک خونه نبود رفتم لباسم عوض کردم یعنی هنوز چیزی از من داره در اتاقم بودم(اتاقا رو به روی همه) انگار ناخوداگاهم منو به سمت اتاقش هول میداد که با صدای در خونه به خودم اومدم سریع به سمت اشپزخونه رفتم
ی لیوان آب خوردم
_سلام
+سلام
_ا.ت
+کوک من خستم امروز ن بیا بعدا حرف بزنیم
_میدونم فقط خواستم بگم تا دیر وقت بیرون نمون خطرناکه من کار میرم تو اتاقم تو راحت باش میدونم الان فیلمی که دوست داری رو میده
+لازم نیست بخاطر من تو اتاق بری بعدشم الان تکراره قسمت قبله
رفتم تو اتاق درو بستم و تو فکر عمیقی فرو رفتم
خب خب پارت های هدیه این۴ پارت بود
شرط=۸لایک❤️،۸کامنت🗨
پارت ۴
ویو ا.ت
رفتم تو اتاق و به چشمام اجازه باریدن دادم از یه طرف الان که میبینمش خوشحالم که سالمه از یه طرف قلبم شکسته و نارحت یا عصبیم یهو صداش اومد که ازم عذر خواهی کرد تمام تلاشم رو کردن که لرزش صدام رو کنترل کنم و گفتم
+باشه میفهمم حالا هم بزار اروم شم بعد اگه حرفی بود میزنیم
_باشه(تو ذهنش=داره گریه میکنه فک میکنه من نمیفهمم ولی ن من بند بند وجودم مشناستش)
خودم رو کنترل کردم رفتم تو دستشوی و یه آب به صورتم زدم (اتاقا مستره)
اماده شدم از اتاق اومدم بیرون کوک خونه نبود رفتم تو ماشین که میون زنگ زد
×کجاییییی
+دارم حرکت میکنم
×ا.ت خوبی
+اوم
×هعی من تورو نشناسم زود بیا ببینم چیشده
+حله کافه همیشگی
×اره من یکم دیگه میرسم
+زود میام
بعد چندمین رسیدم از ماشین پیاده شدم که دیدم میون داره میره تو کافه صداش زدم بعد باهم رفتیم تو کافه
×خب تعریف کن
+میدونی هم خونم کیه
×کی
+کوک
×چیییییییی ا.ت خوبی
+نمیدونم
×آروم باش (ا.ت رو بغل کرد)
+ولش بابا ولی چه دقیق با هم رسیدم
×اره خیلی باحال بود(دارن بحثو عوض میکنن)
با میون کلی حرف زدیم و خندیدیم بعد هم رفتیم خونه وقتی رسیدیم خونه کوک خونه نبود رفتم لباسم عوض کردم یعنی هنوز چیزی از من داره در اتاقم بودم(اتاقا رو به روی همه) انگار ناخوداگاهم منو به سمت اتاقش هول میداد که با صدای در خونه به خودم اومدم سریع به سمت اشپزخونه رفتم
ی لیوان آب خوردم
_سلام
+سلام
_ا.ت
+کوک من خستم امروز ن بیا بعدا حرف بزنیم
_میدونم فقط خواستم بگم تا دیر وقت بیرون نمون خطرناکه من کار میرم تو اتاقم تو راحت باش میدونم الان فیلمی که دوست داری رو میده
+لازم نیست بخاطر من تو اتاق بری بعدشم الان تکراره قسمت قبله
رفتم تو اتاق درو بستم و تو فکر عمیقی فرو رفتم
خب خب پارت های هدیه این۴ پارت بود
شرط=۸لایک❤️،۸کامنت🗨
- ۴.۱k
- ۲۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط