اکسهمافیا

#اکسه_مافیا
پارت ۳
ویو کوک
قرار بود خواهر جین هیونگ بیاد اینجا زندگی کنه با اینکه دوست نداشتم ولی قبول کردم تو اتاقم بودم که یه صدای آشنا شنیدم از اتاق رفتم بیرون کسی که روبه روم بود ا.ت بود باورم نمیشد با ديدن من شوک شد و میخواست بره که ناخودآگاه جلوش رو گرفتم خیلی عصبی بود و بغض کرد فک کرد من نفهمیدم ولی من با نگاه کردن به چشماش همه چی رو میفهمم باورم نمیشد ا.ت خواهر هیونگ ه ازم توضیح خواست ولی من هنوزم نمیتونم چیزی بهش بگم لحظه ای که گفت منو تو نسبتی باهم نداریم حالم بد شد ولی به روی خودم نیوردم و بهش گفتم
_باشه ا.ت ازت عذر میخوام ولی من نمیتونم درباره دلیل جدایی چیزی بهت بگم
+چراااااا چرا نمیتونی بگی دلیلت این بود که مافیایی خوب الان اینو خودم میدونم پس این نیست چون میگی نمیتونم بگم حرف بزن یه چیزی بگوووو منو دیونه نکن (با داد)
_ا.ت بهت گفتم که
+که نمیتونی بگی چرا خو(با داد)
_ا.ت اروم باش خواهش میکنم
+الان نمیگی پس کی میگی
_میگم بهت قول میدم بگم
+کیییییی
_ا.ت بسه گفتم میگم الانم از اینجا نمیری نمیزارم بری خب پس آروم بگیر و وسایلت رو ببر تو اتاقت (یا داد)
+باشه میمونم ولی فقط برای اینکه بفهمم چرا نمو اونجوری ول کردی و سه ماه از خودت بی خبر گذاشتی من حتی آدم فرستادم دنبالت ولی همه شون مرد‌.ن
_پس از طرف تو بودن (با نیشخند)
+بله
که چمدونش رو برد و رفت تو اتاق و در رو بست اولین بار بود ا.ت رو میدیدم که اونجوری داد میزد درسته استایل دارکی داره ولی تا الان اعصبانت هاش رو ندیده بودم و خودمم اولین بار بود که اونجوری روش داد زدم درسته نترسید ولی حس بدی نسبت به کارم دارم برم در اتاق ازش معذرت خواهی کنم
_ا.ت ببخشید روت داد زدم این چند وقت خیلی فشار رومه واسه همین یه لحظه کنترل خودم رو از دست دادم
+....
شرط نداره
دیدگاه ها (۷)

#اکسه_مافیا پارت ۴ویو ا.ترفتم تو اتاق و به چشمام اجازه بارید...

#اکسه_مافیا پارت ۵ تو اتاق بودم و تو فکر عمیقی فرو رفتم اون...

#اکسه_مافیا پارت ۲ انقد عصبی بودم که حد نداشت میون زنگ زد (ع...

#اکسه_مافیا پارت ۱من کیم ا.تم دومین بچه خانواده خانواده من ...

وقتی تو دعوا بهت آسیب میزنن و بیهوش میشینامجون:(بغض کرده) بی...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

فیک مافیای سیاه من part 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط