⛓عشق دو طرفه ۱۹🖤⛓
⛓عشق دو طرفه ۱۹🖤⛓
چا:چی دارید میگید؟براچی تا چند روز...!
کوکی:ها؟مگه خطر رفع نشده ؟
دکتر :فعلا ....!
سوفیا:آقای دکتر کجا میرید؟ آقای دکتر ...!
داخل ای سی یو بودم آروم آروم چشمامو باز کردم .!
دور و برم را نگاه کردم کوکی نشسته بود کنارم و دستمو گرفته بود ! و سرش و پایین انداخته بود!
جولی:.عا ...آ..من کجام ؟این سرم چ...چیه!
کوکی:تو ...تو بهوش اومدی ...خدایا شکرت !....دکتر ...دکتر بهوش اومده!
جولی:پس سوفیا....چا....کجان؟
کوکی:دوستت نگران بود بردمش استراحت کنه و چا هم رفته بیرون یکمی چیز بگیره شاید فردا مرخص بشی !
جولی:اها ...تو میتونی بری خونه !من خوبم
کوکی :من جایی نمیرم و تنهات نمیزارم اوکی!
گوشیه کوک زنگ خورد و تهیونگ بود !
کوکی:الو؟سلام چطوری ته ....هی منم خوبم!
تهیونگ:کجایی؟
کوک:بیمارستان
تهیونگ:چرا ...چیزی شده؟
کوکی :اوم...ن من چیزیم نیس بیبم مریض شده
تهیونگ:بیب؟چی میگی پسر! بیب!
کوکی:آ...ولش بعدا توضیح میدم برات !
تهیونگ:باشع فعلا برو پیش بیبت!
جولی:بیب!چی داری میگی برا خودت😐نگو منظورت منم!
کوکی:چرا...منظورم تویی!دوست دارم!
یهو چااومد داخل وسریع اومد پیشم که دید بهوش اومدم و گفت حالت خوبه ت؟
جولی:اوم...اره خوبم تو خوبی؟
چا:منم خوبم..چیزی میخای!
جولی:ن
کوکی رفت بیرون و منم به بخش منتقل کردن که مرخص بشم !
چا:چی دارید میگید؟براچی تا چند روز...!
کوکی:ها؟مگه خطر رفع نشده ؟
دکتر :فعلا ....!
سوفیا:آقای دکتر کجا میرید؟ آقای دکتر ...!
داخل ای سی یو بودم آروم آروم چشمامو باز کردم .!
دور و برم را نگاه کردم کوکی نشسته بود کنارم و دستمو گرفته بود ! و سرش و پایین انداخته بود!
جولی:.عا ...آ..من کجام ؟این سرم چ...چیه!
کوکی:تو ...تو بهوش اومدی ...خدایا شکرت !....دکتر ...دکتر بهوش اومده!
جولی:پس سوفیا....چا....کجان؟
کوکی:دوستت نگران بود بردمش استراحت کنه و چا هم رفته بیرون یکمی چیز بگیره شاید فردا مرخص بشی !
جولی:اها ...تو میتونی بری خونه !من خوبم
کوکی :من جایی نمیرم و تنهات نمیزارم اوکی!
گوشیه کوک زنگ خورد و تهیونگ بود !
کوکی:الو؟سلام چطوری ته ....هی منم خوبم!
تهیونگ:کجایی؟
کوک:بیمارستان
تهیونگ:چرا ...چیزی شده؟
کوکی :اوم...ن من چیزیم نیس بیبم مریض شده
تهیونگ:بیب؟چی میگی پسر! بیب!
کوکی:آ...ولش بعدا توضیح میدم برات !
تهیونگ:باشع فعلا برو پیش بیبت!
جولی:بیب!چی داری میگی برا خودت😐نگو منظورت منم!
کوکی:چرا...منظورم تویی!دوست دارم!
یهو چااومد داخل وسریع اومد پیشم که دید بهوش اومدم و گفت حالت خوبه ت؟
جولی:اوم...اره خوبم تو خوبی؟
چا:منم خوبم..چیزی میخای!
جولی:ن
کوکی رفت بیرون و منم به بخش منتقل کردن که مرخص بشم !
۱۲.۷k
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.