پارت ۷۳
پارت ۷۳
ددی_شوگره_اجباریه من
صبح شده بود و جیمین با برخورد چیزی اروم تو صورتش باز بلند شد
دید پای سانامی رو گلوشه
جیمین:: اههه دختره احمق پاشو ببینم
سانامی:: نموخام مامانی(با لحن کیوت)
جیمین:: میگم پاشو صگه نفهم
سانامی:: مامانییی..خ..خابم..می...
جیمین پاشد و سانامیو پرت کرد
سانامی:: مامانه بددددد...ت..تویی ک😐😒
جیمین:: گمشو بیرون از اتاق
سانامی:: هنوزم خابم میداد
جیمین:: گمشو مزاحم خابم نشو
سانامی:: یاااا ارباب خابم میاد خوووو🥺🥺
جیمین:: اوکی ولی پایین تخت بخاب
سانامی:: حییییییییییییییی😀😀😀😀
جیمین:: چ..چته تو😳
سانامی:: الان صبحهههه😍😍😍
جیمین:: خب ک چی؟!
سانامی:: صبحونهههه😃😄
سانامی زودی رفت بیرون
جیمین:: دیدم هی ب سانو میگف غذای مورد علاقه من صبحونس...ودفاااک
بعد جیمین بیتوجه گرفت خابید...
.............................................
سانامی نشسته بود و هی میخورد
عاجوما:: خوش گذشت؟!😊
سانامی:: دیشب؟!
سانو:: آره دیگه
سانامی:: واییی آره یه چیزایی دادن خوردم ک اسمشونم نمیدونستم چ برسه ب اینکه تو عمرم خورده باشمشوننن
سانو:: حتما خیلی خوشمزه بودنننن
سانامی:: جات خالی😏
سانو:: خفههه
عاجوما:: بسه بخورین...قراره دوتاتون برید عمارت
سانامی:: کدوم عمارت؟!
سانو:: یه عمارت خیلیییی بزرگه ک خیلی باغ داره...اونجا مال اربابه میریم اونجا تفریح... خوش میگذرونیم،عکس میگیریم و کلی فضولی
سانامی:: ارباب نمیزاره من بیام😔
عاجوما:: راضیش میکنم...
..........................................
جیمین:: عمراااا
عاجوما:: ببین گناه داره و...
جیمین:: یه برده هیچ گناهی نداره
عاجوما:: خواهش میکنم اونکه در نمیره
جیمین:: اصرار نکن
عاجوما:: ترو جون من
جیمین:: هفففففف برو بیارش
عاجوما پرید بیرون رف پیش سانامی
عاجوما:: ببین میزاره،گفته بری اتاق...چیزی نیست میخاد بازم بگه حق انجام چ کاراییو نداری
سانامی:: چشمممم
سانامی رفت سمت اتاق جیمین...
در زد و رفت داخل
سانامی:: هوم؟!
جیمین:: بلهه؟!
سانامی:: چ..چیه ارباب کارم داشتین
جیمین:: نبینم از پیش سانو و عاجوما و شیومین جم بخوری،،،لباس مناسب میپوشی،،،ورجه ورجه ممنوع،،،زیادی زل زدن و ذوقی شدن و بچه بازی ممنوع،،،گرم گرفتن اون بیرون با کسی ممنوع...اروم میری آروم میای اوکی؟!
سانامی:: چشم
جیمین:: برو از کمد...
سانامی:: سانو لباس قشنگ و یجورایی ست داره برا دوتامونننن بای
سانامی با ذوق پرید بیرون...
جیمین:: هعععفففف من میدونم آخر کاری ک نباید رو انجام میدی بعد کتکارو میخوری...
سانامی:: من حاضرمممم
عاجوما:: خب بریم
شیومین:: چ خوشتیپ شدینااا
سانو:: پس چیییی
سانامی:: شیومین بد تیپ
شیومین:: گوه نخوری چطور سیر شی؟!
سانامی:: ب ارباب میگم🥺
شیومین:: بعد با پشت دستی میزنه دهنت میگه با بادیگارداش حرف میزنی و...
سانامی:: جیییغغغغ😡
سانو:: یا خدا چته😐
شیومین:: خوددرگیری داره اوسکل
عاجوما:: اذیتش نکنین
سانامی:: بیشورا🥺😒
سانو:: واااییییی چ کیوتههه
سانامی:: نمخام نیستمممم
شیومین:: سوار شید عه
سانو:: تخم صگ
شیومین:: مادرته...عاااایییی گوشمو ول کننننن
عاجوما:: ک تخم صگ مادرشه
شیومین:: غلط کردم عاقاااا
عاجوما ولش کرد و همه سوار شدن و راه افتادن...
ددی_شوگره_اجباریه من
صبح شده بود و جیمین با برخورد چیزی اروم تو صورتش باز بلند شد
دید پای سانامی رو گلوشه
جیمین:: اههه دختره احمق پاشو ببینم
سانامی:: نموخام مامانی(با لحن کیوت)
جیمین:: میگم پاشو صگه نفهم
سانامی:: مامانییی..خ..خابم..می...
جیمین پاشد و سانامیو پرت کرد
سانامی:: مامانه بددددد...ت..تویی ک😐😒
جیمین:: گمشو بیرون از اتاق
سانامی:: هنوزم خابم میداد
جیمین:: گمشو مزاحم خابم نشو
سانامی:: یاااا ارباب خابم میاد خوووو🥺🥺
جیمین:: اوکی ولی پایین تخت بخاب
سانامی:: حییییییییییییییی😀😀😀😀
جیمین:: چ..چته تو😳
سانامی:: الان صبحهههه😍😍😍
جیمین:: خب ک چی؟!
سانامی:: صبحونهههه😃😄
سانامی زودی رفت بیرون
جیمین:: دیدم هی ب سانو میگف غذای مورد علاقه من صبحونس...ودفاااک
بعد جیمین بیتوجه گرفت خابید...
.............................................
سانامی نشسته بود و هی میخورد
عاجوما:: خوش گذشت؟!😊
سانامی:: دیشب؟!
سانو:: آره دیگه
سانامی:: واییی آره یه چیزایی دادن خوردم ک اسمشونم نمیدونستم چ برسه ب اینکه تو عمرم خورده باشمشوننن
سانو:: حتما خیلی خوشمزه بودنننن
سانامی:: جات خالی😏
سانو:: خفههه
عاجوما:: بسه بخورین...قراره دوتاتون برید عمارت
سانامی:: کدوم عمارت؟!
سانو:: یه عمارت خیلیییی بزرگه ک خیلی باغ داره...اونجا مال اربابه میریم اونجا تفریح... خوش میگذرونیم،عکس میگیریم و کلی فضولی
سانامی:: ارباب نمیزاره من بیام😔
عاجوما:: راضیش میکنم...
..........................................
جیمین:: عمراااا
عاجوما:: ببین گناه داره و...
جیمین:: یه برده هیچ گناهی نداره
عاجوما:: خواهش میکنم اونکه در نمیره
جیمین:: اصرار نکن
عاجوما:: ترو جون من
جیمین:: هفففففف برو بیارش
عاجوما پرید بیرون رف پیش سانامی
عاجوما:: ببین میزاره،گفته بری اتاق...چیزی نیست میخاد بازم بگه حق انجام چ کاراییو نداری
سانامی:: چشمممم
سانامی رفت سمت اتاق جیمین...
در زد و رفت داخل
سانامی:: هوم؟!
جیمین:: بلهه؟!
سانامی:: چ..چیه ارباب کارم داشتین
جیمین:: نبینم از پیش سانو و عاجوما و شیومین جم بخوری،،،لباس مناسب میپوشی،،،ورجه ورجه ممنوع،،،زیادی زل زدن و ذوقی شدن و بچه بازی ممنوع،،،گرم گرفتن اون بیرون با کسی ممنوع...اروم میری آروم میای اوکی؟!
سانامی:: چشم
جیمین:: برو از کمد...
سانامی:: سانو لباس قشنگ و یجورایی ست داره برا دوتامونننن بای
سانامی با ذوق پرید بیرون...
جیمین:: هعععفففف من میدونم آخر کاری ک نباید رو انجام میدی بعد کتکارو میخوری...
سانامی:: من حاضرمممم
عاجوما:: خب بریم
شیومین:: چ خوشتیپ شدینااا
سانو:: پس چیییی
سانامی:: شیومین بد تیپ
شیومین:: گوه نخوری چطور سیر شی؟!
سانامی:: ب ارباب میگم🥺
شیومین:: بعد با پشت دستی میزنه دهنت میگه با بادیگارداش حرف میزنی و...
سانامی:: جیییغغغغ😡
سانو:: یا خدا چته😐
شیومین:: خوددرگیری داره اوسکل
عاجوما:: اذیتش نکنین
سانامی:: بیشورا🥺😒
سانو:: واااییییی چ کیوتههه
سانامی:: نمخام نیستمممم
شیومین:: سوار شید عه
سانو:: تخم صگ
شیومین:: مادرته...عاااایییی گوشمو ول کننننن
عاجوما:: ک تخم صگ مادرشه
شیومین:: غلط کردم عاقاااا
عاجوما ولش کرد و همه سوار شدن و راه افتادن...
۶۰.۸k
۱۵ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.