"فرصتی دوباره"
"فرصتی دوباره"
p1.
/ مینی جونم من سوهو داریم میریم مراسم حواست به هانا باشه
+ باشه خوش بگذره « رفتن»
درسته من نمردم می خوای بدونی چطوری زنده موندم
"فلش بک به دوسال پیش اتاق عمل"
+ دکتر... اگه...زنده موندم...بگین مردم«..یعنی داره نفس نفس میزنه»
• ولی خانم لی
+لطفاً..فقط..به..برادرم ..بگین
•باشه
«فلش بک به بعد از عمل»
• آقای لی لطفاً به اتاقم بیاین
&چشم«گریه شدید»
«ویو سوهو»
بعد از اینکه مینی رو بردن سرد خونه دکتر بهم گفت برم اتاقش از پرستار پرسیدم و اونم راه نماییم کرد
&تق تق تق میتونم بیا داخل«بغض»
• بله بفرمایید
بعد از جواب درو باز کردم و رفتم داخل
• بفرمایید بشینید
&بله«نشست»
& میشه بگین چیکار داشتین«بغض»
•ی خبر خوب دارم براتون«لبخند»
& خواهر مرده بعد شما می خواین خبر خوب بدین«اشک»
•خواهرتون نمرده
& چ..چی ولی خودم دیدم
•«همه چیز رو توضیح داد»
"فلش بک حال "
«ویو مین ها»
بعد از اون با هاری سوهو اومدیم ژاپن هاری سوهو با ازدواج کردن و الان ی دختر کوچولو دارن که دو سالشه بیشتر وقتا با منه چون اونا توی شرکت کار دارن...بچشون خیلی شبیه من و سوهو بیچاره هاری چقدر حرص می خوره
میگین واسه ته چه اتفاقی افتاد والا منم نمی دونم بعد از اون اتفاق ازش متنفرم و نمی خوام ببینمش
( علامت هانا!)
! مامانی بلی پاک باجی تونیم
+ آخ قربونت برم من باشه میریم
!آج تون
+ حالا بدو بریم آماده شیم
!بلیم
بچه ها اینم فصل دوم لطفاً حمایت کنید
تا پارت بعد رو بزارم
#فیک
#چند_پارتی
p1.
/ مینی جونم من سوهو داریم میریم مراسم حواست به هانا باشه
+ باشه خوش بگذره « رفتن»
درسته من نمردم می خوای بدونی چطوری زنده موندم
"فلش بک به دوسال پیش اتاق عمل"
+ دکتر... اگه...زنده موندم...بگین مردم«..یعنی داره نفس نفس میزنه»
• ولی خانم لی
+لطفاً..فقط..به..برادرم ..بگین
•باشه
«فلش بک به بعد از عمل»
• آقای لی لطفاً به اتاقم بیاین
&چشم«گریه شدید»
«ویو سوهو»
بعد از اینکه مینی رو بردن سرد خونه دکتر بهم گفت برم اتاقش از پرستار پرسیدم و اونم راه نماییم کرد
&تق تق تق میتونم بیا داخل«بغض»
• بله بفرمایید
بعد از جواب درو باز کردم و رفتم داخل
• بفرمایید بشینید
&بله«نشست»
& میشه بگین چیکار داشتین«بغض»
•ی خبر خوب دارم براتون«لبخند»
& خواهر مرده بعد شما می خواین خبر خوب بدین«اشک»
•خواهرتون نمرده
& چ..چی ولی خودم دیدم
•«همه چیز رو توضیح داد»
"فلش بک حال "
«ویو مین ها»
بعد از اون با هاری سوهو اومدیم ژاپن هاری سوهو با ازدواج کردن و الان ی دختر کوچولو دارن که دو سالشه بیشتر وقتا با منه چون اونا توی شرکت کار دارن...بچشون خیلی شبیه من و سوهو بیچاره هاری چقدر حرص می خوره
میگین واسه ته چه اتفاقی افتاد والا منم نمی دونم بعد از اون اتفاق ازش متنفرم و نمی خوام ببینمش
( علامت هانا!)
! مامانی بلی پاک باجی تونیم
+ آخ قربونت برم من باشه میریم
!آج تون
+ حالا بدو بریم آماده شیم
!بلیم
بچه ها اینم فصل دوم لطفاً حمایت کنید
تا پارت بعد رو بزارم
#فیک
#چند_پارتی
۹.۹k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.