رمان فیک پارت نمیدونم چند فک کنم

رمان فیک پارت نمیدونم چند فک کنم 18
شرط لایک 3کامنت 33
که یهو با چیزی که از هلیکوپتر امد پایین جا خوردم
لیسام بود
یارو:ریس با پولو بده مگرنه این دختر ج.نده رو دیگه نمیبینی
ج:هوششش مردک حرف دهنتو بفهم رئستم البته خودتم الکس( اسم یکی از زیر دستا جکه)
که من زیر قولم نمیزنم
لیسا رو بهم تحویل داد پولو با جک بهش تحویل دادم
الکس:پس اون دختره چی؟؟
ج:من اونو قول ندادم در حرف رزی سکوت کردم
که فوشم داد پولو با جک گرفت رفتن
نگاه لیسا کردم که خوشحالی تو وجودش موج میزد
محکم بغلش کردم که یکی نشکون از باس.نم گرفت
دیدم رزی
ر:هویی این عشق تو قبلش رفیق من بوده هست پس کیشته برو کنار میخوام بغلش کنم
ج:ایشی گفتم رفتم کنار
ر:پریدم بغل لیسا تا زور داشتم محکم بغلش کردم
ل:منم سفت تر بغلش کردم وقتی بغل کردن تموم نگاه جونکوک کردم که انگار یه چیزی میخواست بهم بگه
ر:ای پدرسگ خوب منو فروختی به این جونکوکاااااا
ل:من کی تورو فروختم خودم یادم نمیاد؟؟
ر:۱فک نکن از خواک برسریت خبر ندارم
2چطور جونکوک میدونست تورو دزدین کجایی؟ اما من ن؟؟ اصلا چرا نگفته بودی از این گاومیش خوشت امده؟
ج:هویی گاومیش خودتیا
که دیدم پست کم از لیسا نداره چشم غره ای برام رفت
ل:جونکوک چیزی میخوای بگی؟؟
ج:زانو زدم حلقه ای که ی الماس بزرگ روی تنه حلقه بلورهای ریز بود از تو جیبم دراوردم زانو زدم اما نگاهش ی جوری بود تا خواستم بگم......
دیدگاه ها (۱)

پروف دوباره عوض کردم 🤣👍

رمان فیک پارت 17 سعی میکنم تا چند پارت دیگه تمومش کنم برم رم...

رمان فیک پارت16 بچه ها حس میکنم رمانم خیلی طولانی شدهج:مشکل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط