پارت ۱۰
پارت ۱۰
پارت ۱۰
نگاش کردم کوک:من بدبخت نیستم من ازیت نیستم من با قرص خوب نمیشدم ولی با تو خوب میشدم وقتی میدیدمت همه ذهنمو میدادم به تو من:ت تو به من تجاوز کردی هیچ وقت یادم نمیره باهام چیکار کردی فراموش نمیکنم همون موقع لباشو محکم چسبوند به لبام یقشو گرفتم هیچ کار نمیکردم ولی اون مک میزد دستامو انداختم دستشو کشید رو کمرم دست زدم به سینش حولش دادم من:دیگه باید برم سریع از اتاقش رفتم بیرون
یک ماه بعد
جونگ کوک با یه دختر اومد خونه به نظر هردو مست بودن چرا باید قلبم درد میگرفت برا اون مهم نیست دیگه داشتم تو راه رو راه میرفتم کیلید ماشینشو برداشتمو رفتم نشستم پشت ماشین ریموت رو زدم و رفتم گریه میکردم همینجوری با سرعت میرفتم یه جا زدم کنار و رفتم پایین چرا واقعا داشتم گریه میکردم چرا این قلب لعنتیم درد میکرد من که عاشقش نبودم حتما اون دخترم دوست دخترشه دیگه اشکامو پاک کردم و دوباره سوار ماشین شدم و با سرعت میرفتم سرگیجه داشتم و قلبم به شدت درد میکرد همون موقع یکی از بغل بهم زد و همه چی سیاه شد
از زبون جونگ کوک
فردا صبح شد حس میکردم یکی رو سرم دست میکشه فکر میکردم بالامه تو خواب بودم من:بالام چشمامو باز کردم اول چهره خودش بود اما بعد یکی دیگه شد دختره:بالام کیه من سانام عشقم بلند شدم رفتم اونور من:تو کی دیگه دختره:وا ددی ما دیشب باهم س.ک.س کردیم من:گمشو از خونه من بیرونننن هرزههه دختره:اون کی بود با من اشتباه گرفتی هان من:گمشو برو بیرون بلند شد لباسشو تنش کرد و رفت سرم درد میکرد من:نکنه دیشب منو دیده وای چه گوهی خوردی آخه لباس پوشیدم و رفتم تو اتاقش دیدم اونجا نیست از خدمتکار پرسیدم من:بالام رو ندیدی خدمتکار:ارباب دیشب با ماشین رفت بیرون تا الان برنگشتن من:چ چییی رفتم دیدم ماشینم نیست رفتم تو اتاق که دیدم گوشیم زنگ میخوره ناشناس بود من:بله ب بالام؟ کودوم بیمارستان ممنون انگار سطل آب یخ ریختن رو سرم سریع کیلید اون یکی ماشینمو برداشتم و رفتم چند بار مشت میکوبیدم به ماشین من:لعنت بهت جونگ کوک لعنت بهت مطمئنم منو دیده که اینطوری رفته رسیدم بیمارستان سریع رفتم سمت پذیرش من:ببخشید یه دختر به اسم بالام نیاوردن اینجا چک کرد دکتر:بله شما همراهشونید من:دوست پسرشم کجاس دکتر:اتاق ۳۰۲ من:ممنون رفتم اتاقش
پارت ۱۰
نگاش کردم کوک:من بدبخت نیستم من ازیت نیستم من با قرص خوب نمیشدم ولی با تو خوب میشدم وقتی میدیدمت همه ذهنمو میدادم به تو من:ت تو به من تجاوز کردی هیچ وقت یادم نمیره باهام چیکار کردی فراموش نمیکنم همون موقع لباشو محکم چسبوند به لبام یقشو گرفتم هیچ کار نمیکردم ولی اون مک میزد دستامو انداختم دستشو کشید رو کمرم دست زدم به سینش حولش دادم من:دیگه باید برم سریع از اتاقش رفتم بیرون
یک ماه بعد
جونگ کوک با یه دختر اومد خونه به نظر هردو مست بودن چرا باید قلبم درد میگرفت برا اون مهم نیست دیگه داشتم تو راه رو راه میرفتم کیلید ماشینشو برداشتمو رفتم نشستم پشت ماشین ریموت رو زدم و رفتم گریه میکردم همینجوری با سرعت میرفتم یه جا زدم کنار و رفتم پایین چرا واقعا داشتم گریه میکردم چرا این قلب لعنتیم درد میکرد من که عاشقش نبودم حتما اون دخترم دوست دخترشه دیگه اشکامو پاک کردم و دوباره سوار ماشین شدم و با سرعت میرفتم سرگیجه داشتم و قلبم به شدت درد میکرد همون موقع یکی از بغل بهم زد و همه چی سیاه شد
از زبون جونگ کوک
فردا صبح شد حس میکردم یکی رو سرم دست میکشه فکر میکردم بالامه تو خواب بودم من:بالام چشمامو باز کردم اول چهره خودش بود اما بعد یکی دیگه شد دختره:بالام کیه من سانام عشقم بلند شدم رفتم اونور من:تو کی دیگه دختره:وا ددی ما دیشب باهم س.ک.س کردیم من:گمشو از خونه من بیرونننن هرزههه دختره:اون کی بود با من اشتباه گرفتی هان من:گمشو برو بیرون بلند شد لباسشو تنش کرد و رفت سرم درد میکرد من:نکنه دیشب منو دیده وای چه گوهی خوردی آخه لباس پوشیدم و رفتم تو اتاقش دیدم اونجا نیست از خدمتکار پرسیدم من:بالام رو ندیدی خدمتکار:ارباب دیشب با ماشین رفت بیرون تا الان برنگشتن من:چ چییی رفتم دیدم ماشینم نیست رفتم تو اتاق که دیدم گوشیم زنگ میخوره ناشناس بود من:بله ب بالام؟ کودوم بیمارستان ممنون انگار سطل آب یخ ریختن رو سرم سریع کیلید اون یکی ماشینمو برداشتم و رفتم چند بار مشت میکوبیدم به ماشین من:لعنت بهت جونگ کوک لعنت بهت مطمئنم منو دیده که اینطوری رفته رسیدم بیمارستان سریع رفتم سمت پذیرش من:ببخشید یه دختر به اسم بالام نیاوردن اینجا چک کرد دکتر:بله شما همراهشونید من:دوست پسرشم کجاس دکتر:اتاق ۳۰۲ من:ممنون رفتم اتاقش
۳۸.۷k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.