سرنوشت
"سرنوشت "
p,31
.
.
.خنده ی ارومی کردم .... ۵ مین بعد غذا ها رو آوردن....
.
ا/ت : ( با دهن نیمه پر ) اوممم جولیا .... تعطیلات کجا میمونی ؟؟
.
جولیا : ام خب هتل جا گرفتم...
.
جیهوپ : چرا نمیای عمارت ما ؟ عمارت یک اتاق اضافی هم داره ها میتونی تعطیلات رو اونجا باشی و با مت بگردی نظرته؟؟
.
هلن : آره فکر خوبیه ما خیلی خوش حال میشیم ..( لبخند )
.
جیمین : ( اروم ) لطفا بیاا
.
جولیا : خب نمیخام مزاحمتون باش...
.
ا/ت : ( وسط حرف جولیا ) نباباااا مزاحم چیه هر چی بیشتر باشیم بهمون بیشتر خدش میگذره
.
جولیا : خبب.. اگه مشکلی تیس باشه( خجالت کم )
.
جیمین : ( اروم ) یسس ... جولیا پس بعد از شام میریم هتل وسایلاتو بردار که بای عمارت ..
.
جولیا : باشه ( لبخند )
.
.
.
حوصلم سر رفته بود گفتم ی پارت بزارم💘🙂
p,31
.
.
.خنده ی ارومی کردم .... ۵ مین بعد غذا ها رو آوردن....
.
ا/ت : ( با دهن نیمه پر ) اوممم جولیا .... تعطیلات کجا میمونی ؟؟
.
جولیا : ام خب هتل جا گرفتم...
.
جیهوپ : چرا نمیای عمارت ما ؟ عمارت یک اتاق اضافی هم داره ها میتونی تعطیلات رو اونجا باشی و با مت بگردی نظرته؟؟
.
هلن : آره فکر خوبیه ما خیلی خوش حال میشیم ..( لبخند )
.
جیمین : ( اروم ) لطفا بیاا
.
جولیا : خب نمیخام مزاحمتون باش...
.
ا/ت : ( وسط حرف جولیا ) نباباااا مزاحم چیه هر چی بیشتر باشیم بهمون بیشتر خدش میگذره
.
جولیا : خبب.. اگه مشکلی تیس باشه( خجالت کم )
.
جیمین : ( اروم ) یسس ... جولیا پس بعد از شام میریم هتل وسایلاتو بردار که بای عمارت ..
.
جولیا : باشه ( لبخند )
.
.
.
حوصلم سر رفته بود گفتم ی پارت بزارم💘🙂
- ۱۱.۵k
- ۲۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط