شاعر

ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺖ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺳﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺨﻨﺪ
ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺕ ﺑﺎ ﻧﻤﮏ ﺧﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﻧﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺨﻨﺪ
ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺳﺠﻮﺩ
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺗﻮ ﺭﻭﺡ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺨﻨﺪ
ﺍَﺧﻢ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺍﺯ ﻏﻢ ﮔﻨﮕﯽ ﭘُﺮﺷﺪ
ﺗﺎ ﺑﺨﻨﺪﯼ ﺩﻝ ﻣﻦ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺳﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺨﻨﺪ
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻤﮕﯽ ﻋﯿﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﻋﯿﻦ ﻣﺠﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺨﻨﺪ
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻏﺮﻕ ﺳﮑﻮﺗﯿﻢ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺍﺳﺖ
ﺧﻨﺪﻩ ﺁﻏﺎﺯﮔﺮِ ﺭﺍﺯ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺨﻨﺪ
ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺍﺵ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ
‏« ﻗﺼﻪ ﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺗﻮ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﺍﺳﺖ ﺑﺨﻨﺪ شاعر؟
دیدگاه ها (۱۹)

ندانستم تو هم چون من پریشانی و بی تابی تو هم عاشق شدی و مثل ...

"صبح"یعنی بوی گل مریمکه سراسر شب را پر کرده بود و حالا با نو...

بازی تلخی است، وقتی در قماری سرسری،خشت خشتم را به دست آورده ...

امشب از باده خرابم کن و بگذار بمیرمغرق دریای شرابم کن و بگذا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط