۰"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
۰"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
part: ۶۰
"ویو جونگکوک"
که انقدر ازش بدش میاد
با پوزخند نگاش میکردم
البته رو لبام نه ...اون خودش میدونست...
نادیا: نمیگم
فقط به چشمام زول زده بود
ته: مطمعنی ؟تنبیهت...
نادبا : اوکیه
یکم حالش گرفته
جیمین: یسوال جواب ندادی
کوک: سوال دوم....
سوالارو میپرسیدم
وسعی میکردم جییزایی رو که روشون حساسه و نمیتونه جواب بده بپرسم
که از ۱۰ تا۶ تاشو جواب نداد
جیمین: وای نادیا ..کاملا باختی
کوک: وقت کنار کشیدن...توکه نمیخوای اینجا لخت شی؟
کل بازی بم نگاه میکرد
ولی ایندفعه پوزخندی رو لبش نشست
از جاش بلند شد و شلوارک لیه کوتاشو دراورد
که چشمام از حدقعه در امد
هودیش که تا زیر باسنش بودد کشید بالا کامل از تن خودش در اورد
این خل شده؟
از عصبانیت دلم میخواست اتیشش بزنم
دستشو عقب برد تا بند سو...ینش و باز کنه..
دیگه داره زیاده روی میکنه
از جام بلند شدم
هودیه افتادش رو زمین و برداشتم
وقتی جلویه بدنشو گرفتم
همه حرص و عصبانیتم و جمع کردم و به سمت طبقه بالا کشیدمش
ته: چییز...بهتره ما بریمم..
جیمین: نه..نادیا...
ته: جیمین
جیمین: اوکی
ته: ما رفتیم
همونطور که رو پله ها بودم و بر نگشتم گفتم: بعدا میبینمتون
در اتاق و باز کردم
و نادیا رو به داخل هول دادم و درو محکم بستم
کوک: غلطایه اضافه...
خیلی ریلکس نگام کرد
نادیا: خودت گفتی..
کوک: من فکر کردم عقلللل داری
دادم تو اتاق پیچید
کوک: اگه جلوتو نمیگرفتممم...میشدی تصویر..پ...رن...زندههعه
نادیا: میخواستی شرطو نزاری
کوک: تو وقتی تنهاممم...جلوم لباس درنمیاری ...الان داشتی جلویه اوناا....قشنگ خودتو به نمایش میزاشتی
واقعا کنترم داشت از دستم در میرفت
کوک: درار
نادبا: هوم.؟
کوک: ادامه بده درار....
فقط وایساد نگام کردد
کوک: درمیارییی...یا خودم بکنمشووونن...من بکنم پوستتم میکنمممم
رو تخت نشستم و تکیه داد
کوک: درار بعد بشین روووش سری
دستشو پشتش برد و قفلو باز کرد
و بعد از کامل لخت شدنش
با حرفه خودم کاملا رام، عضومم و دراورد و خسک خشک کرد داخلش
part: ۶۰
"ویو جونگکوک"
که انقدر ازش بدش میاد
با پوزخند نگاش میکردم
البته رو لبام نه ...اون خودش میدونست...
نادیا: نمیگم
فقط به چشمام زول زده بود
ته: مطمعنی ؟تنبیهت...
نادبا : اوکیه
یکم حالش گرفته
جیمین: یسوال جواب ندادی
کوک: سوال دوم....
سوالارو میپرسیدم
وسعی میکردم جییزایی رو که روشون حساسه و نمیتونه جواب بده بپرسم
که از ۱۰ تا۶ تاشو جواب نداد
جیمین: وای نادیا ..کاملا باختی
کوک: وقت کنار کشیدن...توکه نمیخوای اینجا لخت شی؟
کل بازی بم نگاه میکرد
ولی ایندفعه پوزخندی رو لبش نشست
از جاش بلند شد و شلوارک لیه کوتاشو دراورد
که چشمام از حدقعه در امد
هودیش که تا زیر باسنش بودد کشید بالا کامل از تن خودش در اورد
این خل شده؟
از عصبانیت دلم میخواست اتیشش بزنم
دستشو عقب برد تا بند سو...ینش و باز کنه..
دیگه داره زیاده روی میکنه
از جام بلند شدم
هودیه افتادش رو زمین و برداشتم
وقتی جلویه بدنشو گرفتم
همه حرص و عصبانیتم و جمع کردم و به سمت طبقه بالا کشیدمش
ته: چییز...بهتره ما بریمم..
جیمین: نه..نادیا...
ته: جیمین
جیمین: اوکی
ته: ما رفتیم
همونطور که رو پله ها بودم و بر نگشتم گفتم: بعدا میبینمتون
در اتاق و باز کردم
و نادیا رو به داخل هول دادم و درو محکم بستم
کوک: غلطایه اضافه...
خیلی ریلکس نگام کرد
نادیا: خودت گفتی..
کوک: من فکر کردم عقلللل داری
دادم تو اتاق پیچید
کوک: اگه جلوتو نمیگرفتممم...میشدی تصویر..پ...رن...زندههعه
نادیا: میخواستی شرطو نزاری
کوک: تو وقتی تنهاممم...جلوم لباس درنمیاری ...الان داشتی جلویه اوناا....قشنگ خودتو به نمایش میزاشتی
واقعا کنترم داشت از دستم در میرفت
کوک: درار
نادبا: هوم.؟
کوک: ادامه بده درار....
فقط وایساد نگام کردد
کوک: درمیارییی...یا خودم بکنمشووونن...من بکنم پوستتم میکنمممم
رو تخت نشستم و تکیه داد
کوک: درار بعد بشین روووش سری
دستشو پشتش برد و قفلو باز کرد
و بعد از کامل لخت شدنش
با حرفه خودم کاملا رام، عضومم و دراورد و خسک خشک کرد داخلش
۹.۱k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.