"بازی"
"بازی"
🕶part:51🕶
یونگهی:میتونم ی لحظه حساب همشونو برسم...کارشونو تموم کنم؟
شوگا:صبر کن...این بازی کیوکوعه بزار خودش تصمیم بگیره
کیوکو هنوز به میساکی نگاه میکرد...اون واقعا شیفته ی میساکی شده بود
اون صداش چطور میتونست این قدر محکم باشی؟پس اون صدای دیشبش که خیلی مهربونانه بود کجاست؟
صداش....هنوز تو گوش کیوکو میچرخید
ولی باید خودشو جمع و جور میکرد...چشاشو بست و بعد از فکر کوتاهی باز کرد...رو به شوگا کرد و گفت
کیوکو:میساکی بهم آسیبی نمیرسونه حداقل منو نمیکشه...بخوایم ببینم کلا نمیتونه چون مهارت های منو دست کم گرفته...کلودی و جیمین شلیک کردن رو به عهده بگیرن
میاکو با من میاد و یونگهی و شوگا...اونا با چشم نگاه کنن کافیه تا دشمن از ترس خودشو خیس کنه
شوگا:میخوای چیکار کنی؟
کیوکو:میساکی رو با خودم میبرم
یونگهی:میدزدیش؟
کیوکو:شاید باید بخاطر عشقم دزد بشم
یونگهی:میساکی حق داره عاشقت بشه
شوگا چپ چپ به یونگهی نگاه و سرفه ی مصلحت آمیزی زد و گفت:چی گفتی؟
یونگهی که از حسودی کردن شوگا لذت میبرد خندید و گفت:هیچکس برای من مثل تو نمیشه
شوگا:خوبه....به بقیه نقشه برسیم
قبل ازینکه حرفی بزنن تیری به سمتشون اومد....اما تیر خطا رفت
میساکی:اونقدرا بیکار نیستم که منتظر تموم شدن حرف زدنتون باشم....تسلیم میشد یا خونریزی رو قبول میکنید؟
شوگا:اینجا قلمروی منه و حرف من اطاعت میشه و اگه شخص اضافه ای حرف بزنه مجازات میشه
میساکی:من قلمرو ی تو یا هرکس دیگه ای رو نمیفهمم...
نزاشت حرفش ادامه پیدا کنه و گفت
شوگا:این دیگه از بی عقلیته...میتونی بری روانپزشک و مشکلتو حل کنی
اعصاب میساکی خط خطی شده بود...خیلی بدجور ضایعش کرد و بهش ثابت کرد که حرفاش به کتفشم نیست
کلودی و جیمین همزمان رفتن وسط حیاط...پلیس ها به صورت حلقه اطرافشون اومدن
کلودی و جیمین طوری ایستاده بودن که کمرهاشون روبه روی همدیگه بود و هرکدوم در جهت مخالفی اسلحه به دست داشت
جیمین:مواظب خودت باش...چیزیت بشه اینجا رو به آتیش میکشونم
کلودی:نگران من نباش...بیا شروع کنیم
تیر اندازی شروع شد
برای کیوکو بهترین فرصت بود....الان هیچکس حواسش به میساکی نیست....الان فرصت مناسبیه
موتورش کمی اونورتر بود... رفت سوار موتور شد و به میاکو چشمکی زد میاکو هم سوییچ رو براش انداخت
از مهارت ها و ویژگی های دیگه ای که میاکو داره قدرتش تو دویدنه....مثل ریشه سبک میشه و به سرعت برق میتونه بدوئه
پلیس هارو دور زد و به سرعت دوید...با فاصله رو به روی میساکی ایستاد
میساکی سرد به میاکو نگاه میکرد برعکس پیاکو که با تیز و چشمای آتیشی بهش خیره شده بود
🕶part:51🕶
یونگهی:میتونم ی لحظه حساب همشونو برسم...کارشونو تموم کنم؟
شوگا:صبر کن...این بازی کیوکوعه بزار خودش تصمیم بگیره
کیوکو هنوز به میساکی نگاه میکرد...اون واقعا شیفته ی میساکی شده بود
اون صداش چطور میتونست این قدر محکم باشی؟پس اون صدای دیشبش که خیلی مهربونانه بود کجاست؟
صداش....هنوز تو گوش کیوکو میچرخید
ولی باید خودشو جمع و جور میکرد...چشاشو بست و بعد از فکر کوتاهی باز کرد...رو به شوگا کرد و گفت
کیوکو:میساکی بهم آسیبی نمیرسونه حداقل منو نمیکشه...بخوایم ببینم کلا نمیتونه چون مهارت های منو دست کم گرفته...کلودی و جیمین شلیک کردن رو به عهده بگیرن
میاکو با من میاد و یونگهی و شوگا...اونا با چشم نگاه کنن کافیه تا دشمن از ترس خودشو خیس کنه
شوگا:میخوای چیکار کنی؟
کیوکو:میساکی رو با خودم میبرم
یونگهی:میدزدیش؟
کیوکو:شاید باید بخاطر عشقم دزد بشم
یونگهی:میساکی حق داره عاشقت بشه
شوگا چپ چپ به یونگهی نگاه و سرفه ی مصلحت آمیزی زد و گفت:چی گفتی؟
یونگهی که از حسودی کردن شوگا لذت میبرد خندید و گفت:هیچکس برای من مثل تو نمیشه
شوگا:خوبه....به بقیه نقشه برسیم
قبل ازینکه حرفی بزنن تیری به سمتشون اومد....اما تیر خطا رفت
میساکی:اونقدرا بیکار نیستم که منتظر تموم شدن حرف زدنتون باشم....تسلیم میشد یا خونریزی رو قبول میکنید؟
شوگا:اینجا قلمروی منه و حرف من اطاعت میشه و اگه شخص اضافه ای حرف بزنه مجازات میشه
میساکی:من قلمرو ی تو یا هرکس دیگه ای رو نمیفهمم...
نزاشت حرفش ادامه پیدا کنه و گفت
شوگا:این دیگه از بی عقلیته...میتونی بری روانپزشک و مشکلتو حل کنی
اعصاب میساکی خط خطی شده بود...خیلی بدجور ضایعش کرد و بهش ثابت کرد که حرفاش به کتفشم نیست
کلودی و جیمین همزمان رفتن وسط حیاط...پلیس ها به صورت حلقه اطرافشون اومدن
کلودی و جیمین طوری ایستاده بودن که کمرهاشون روبه روی همدیگه بود و هرکدوم در جهت مخالفی اسلحه به دست داشت
جیمین:مواظب خودت باش...چیزیت بشه اینجا رو به آتیش میکشونم
کلودی:نگران من نباش...بیا شروع کنیم
تیر اندازی شروع شد
برای کیوکو بهترین فرصت بود....الان هیچکس حواسش به میساکی نیست....الان فرصت مناسبیه
موتورش کمی اونورتر بود... رفت سوار موتور شد و به میاکو چشمکی زد میاکو هم سوییچ رو براش انداخت
از مهارت ها و ویژگی های دیگه ای که میاکو داره قدرتش تو دویدنه....مثل ریشه سبک میشه و به سرعت برق میتونه بدوئه
پلیس هارو دور زد و به سرعت دوید...با فاصله رو به روی میساکی ایستاد
میساکی سرد به میاکو نگاه میکرد برعکس پیاکو که با تیز و چشمای آتیشی بهش خیره شده بود
۳.۱k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.