احساس او

#فیک
#فیک_استری_کیدز

𝐏𝟏𝟑

بعدم نامادریم صدام کرد...
رفتم پایین اومد بغلم کرد😳آفتاب از کدوم طرف در اومده؟
(دیگه نمی نویسم نامادری همون مامان راحت تره)
مامان:دخترم
هعی من دختر اون نیستم خدم مامان دارم:/
من:بله
مامان:می خوام باهات صحبت کنم
من:گوش میدم
مامان:تو از فلیکس متنفری مگه نه؟
من:این چه حرفیه؟
مامان:عزیزم راحت باش من قرارع تا آخر عمرم نقش مامانتو اجرا کنم با من روراست باش
من:خب...
مامان:حدس میزدم حالا باید یه چیزی رو بهت بگم
من:چی؟
مامان:حسی که تو به فلیکس داری برعکس حسیه که فلیکس به تو داره
من:ینی چی؟
مامان:فلیکس عاشقته
من:چیییییی؟ (با داد)
مامان:آروم باش... من فقط خواستم رابط حس تو و فلیکس باشم
من:از کجا فهمیدید؟
مامان:اون پسر واقعیمه از خدش بهتر میشناسمش
من:*سکوت
مامان:حتی این 2 شب کابوس میبینه که تو ازش متنفری. اون پسر بدی نی. داداشته درسته ناتنیه ولی... اون دوست داره. و خب... نکته خوبش اینه که داداش تَنیت نی
من:منظورتون چیه؟
مامان:باهاش سرد نباش، بزتر اون احساساتشو بهت نشون بده... تو دختر خوبی هستی میتونی به جز دخترم عروسمم باشی
من:چی(با قیافه ترسیده) ؟؟؟
مامان: *نگاه عمیق
یه قدم رفتم عقب
من:ولی من... من دوستش ندارم
مامان:من فقط خواستم همینو بهت بگم بقیش با خدت تصمیم گیری کن
رفتم تو اتاقم از تو آینه به خدم نگاه کردم. من... من گناه دارم
بابام چرا با این زن ازدواج کرد؟
باید با فلیکس حرف بزنم اگه اون منو دوست داشت اینطوری بام رفتار نمی کرد قطعا در اون صورت من دوستامو از دست نمی دادم
رفتم طرف اتاق فلیکس، در زدم
یه صدای دیپ و غمگین گف:بله
گفتم ؛ میشه بیام تو
فلیکس:نه نه(با استرس)
من:چیزی شده؟
فلیکس:از کی تا حالا برات مهمه
من:کارت دارم اگه آمادگیشو نداری برم
فلیکس:فقط برو
رفتم طرف اتاقم. چرا دقیقا نامادر گف فلیکس دوسم داره؟

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۷)

احساس او

ɾσʂҽ

احساس او

رمان عشق و نفرت پارت ۱ویو ات: من با خوانوادم بحسم شد بعد به ...

ببخشید یکم دیر شد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط