کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم

کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم
من زنده ام و زندگی ارزشِ رفتن دارد...
آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم
گوش ناامیدی را کر کند!
خوب میدانم که گاه کفشها، پاهایم را میزند،
میفشرد و به درد میاورد اما من همچنان خواهم رفت زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد...
ماندن در کار نیست!
گذشته های دردناک را رها میکنم و به آینده نامعلوم،نمی اندیشم!
ولی این را میدانم ، آینده با گذشته یکسان نخواهد بود!
زندگی نه ماندن است نه رسیدن
زندگی به سادگی رفتن است
به همین راحتی ،
زندگی چقدر آسان است ...
دیدگاه ها (۳)

روزی با دوستم از کنار یک دکه روزنامه فروشی رد می شدیم ؛ دوست...

ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻟﺨﻮﺷﯿﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻣﺴﺘﻄﯿﻞ ﺷﮑﻞ ﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻣﺎﻥ......

ای مسافر ! ای جدا ناشدنی ! گامت را آرام تر بردار ! از برم آر...

خدا کُند که ندانی چه با دلم کردیکه گر شود، سرِ قبرم به شرم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط