برایش نوشتم

برایش نوشتم:
" زیر نور این آباژور
در ازدحام این قرص خواب های لعنتی
جایی در وسعت سرد این تختخواب؛
شب بخیر هایت گم شده است "
برایم نوشت:
" بخواب، عادت به هیچ چیز صلاح نیست "

و این منطقی ترین لالاییِ نیمه شب های من شد...
دیدگاه ها (۲)

‏غم من بیشتر از حد توان دل توستکاش در حد توان مانع این غم بش...

‌زمستان است...دو میل و یڪ ڪاموا ...و من خیال می بافم ...خیال...

حافظ وصالمی‌طلبد از ره دعا ، یا رب دعایخسته دلان مستجاب کن....

عشقآن بُغضِ عجیبی‌ستکه از دوریِ یارنیمه شب بینِ گلو مانده و ...

## وانشات: خدای مرگ و گل خجالتی (ادامه)### ۸. صبحی که رنگ‌ها...

ما دهه شصتیا نسلی هستیم که درصورت بروز شیطنت بیش از حد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط