Part

#Part15


در ورودی و که باز کردم دیدم سهیل و اون دختره نشستن دارن پاسور بازی میکنن !
سهیل ابهت نداری تو ؟!
دختره تا منو دید سریع پاشد و سرشو انداخت پایین .
- سلام یاشار خان .
با تکون دادن سرم جوابشو دادم .
با جمله زیر لبیش داد سهیل رفت هوا ..:
- من پاسور هارو جمع کنم
- نه ! حساسه بزار ادامش بدیم چته تو !؟
- باشه....
یاشار خان.....تکلیف من چی میشه ..؟ یعتی ....تاکی باید اینجا بمونم؟
- از این به بعد تو میشی خدمتکار این خونه !
هم تو کارای آشپزخونه و پذیرایی از مهمون ها کمک پری میکنی هم همینطور گاهی هم توی جلسه هاا شرکت میکنی تا با فضا آشنا بشی و بع وقتش !
حضورت توی باند رسمی بشه!
از الان به بعد تو هم یه مافیایی به حساب میای !
- چی؟!
- حرف نباشه !
اسمت چی بود ؟
- هلیا....هلیا رادمنش
- یه دست لباس میفرستم اتاقت اونا رو بپوش
- فقط میشه یه سوالی بپرسم ؟
- چیه؟
- من دانشگاه میرم کارای اونو چیکار کنم ؟
- دانشگاهتو میری سهیل میاد دنبالت میای اینجا کاراتو انجام میدی کارات که تمام شد میری خونه خودت .
ولی فعلا تا یه هفته باید اینجا بمونی تا حساب کار بیاد دستت و با قوانین من آشنا بشی !
- چشم ..... واسع اون حرف دیروزم معذرت میخوام.
- سهیل اینو چیکارش کردی انقدر مطیع شده؟
- هیچی! با من گشت!"
داداشم فقط یکم نرمش و ملایمت لازمه!
هیشکی با کتک آدم نمیشه!
از در دوستی وارد شو قشنگم !
بایه زن باید درست رفتار کرد!
دیدگاه ها (۰)

#Part16- زن ؟ این زنه ؟ اینکه سن بچه ی منو داره! تو که دیگه ...

#Part17- همونطور که نظر تو عوض نشده نظر منم عوض نشده!- بی مع...

#Part14- امم ... نوشابه مشکی !- ولی نوشابه ضرر داره هاا!- عه...

#Part13# هلیا چی میگه این سهیل؟مگه میشه به خواطر یه اتفاق یه...

وقتی عضو هشتم بی تی اسی و اون عاشقتهدرخواستی☆p.3^ویو ات ^راه...

# سناریوسناریو درخواستی وقتی باهاشون بحث کردی و تا صبح بیرون...

زور و عشق پارت ۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط