Part

#Part14


- امم ... نوشابه مشکی !
- ولی نوشابه ضرر داره هاا!
- عه!
- باشه
بعد یه نیم ساعت غذا ها اومدن ...
نوشابه رو خواست بزاره کنار که تقریبا با جیغ گفتم :
- نه نه بدش من بدش من الان گرم میشه !.
- اول غذا ! الان اینو خوردی دیگه غذا نمیخوری !
- واییییییییییی بده من !
یه لیوان نوشابه ریخت و برنج کشید و سوپ کشید و مرغ گذاشت و همه رو جلوم گزاشت
این بشر چقدر جنتلمنه! بابا کراش!
#یاشار

ساعت دیگه داشت ۳ میشد که رسیدم ...
از تهران تا کرج ۱ ساعت اگه دیگه ترافیک میشد نهایتش یک ساعت و نیم دیکه نمیشد ۳ ساعت !
در واقع انقدر سر راه وایستاده بودم که راه طولانی شد .
دوباره یادم آورد! گذشته رو آورد جلو چشام انگار خود گذشتم تشر زد که تو اومدی خلافکار بشی ؟
هدفت چی بود ؟
زدمش ولی حرصم خالی نشد
عصبانیم کرد چون بهم یاد آوری شد که ۱۸ سال گذشته و هیچ غلطی نتونستم بکنم ولی به وقتش !
بهم یادآوری کرد که فقط الان یه خلافکارم نه چیز دیکه ای ! در صورتی که هدف من چیز دیکه ای بود !
با دادی که زدم یه قطره اشک ریخت روی گونه و توی ریشام گم شد ....
نمیگذرم ازتون ! اگه تو سینایی ! منم یاشارم!
۴ ساعت بعد ‌...
ساعت ۷ رسیدم عمارت امروز باید به دختره میگفتم میاد تو باند ما
البته به همین راحتی هم نه تا چند ماه به اسم خدمتکار با محیط آشنا میشه.
امروز پری هم میاد مرخصی گرفته بود تازه دیروز جمعه و روز استراحت بود .....
دیدگاه ها (۰)

#Part15در ورودی و که باز کردم دیدم سهیل و اون دختره نشستن دا...

#Part16- زن ؟ این زنه ؟ اینکه سن بچه ی منو داره! تو که دیگه ...

#Part13# هلیا چی میگه این سهیل؟مگه میشه به خواطر یه اتفاق یه...

#Part12- تو ... برعکس پسر عموت خیلی مهربون و پاک و باشخصیت ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 56ویو ات*م. چقد حسود شدی دختر*خندهروم...

فیک : اما من عاشقتم! پارت ۲ ویو بنده بعد از شام جیمین و کوک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط