Luck
پارت: ۰۱۳
(۱ ساعت بعد)
+من حاضرم
"منم همینطور
&بریم بانوان؟
"بله
&بریم پس
+من با ماشین خودم میام
"چرا باهم میریم دیگه
+نه میرم خودم فقط لوکیشن رو برام بفرست.
&باشه برات میفرستم
+باشه بریم
کیف و گوشیش رو برداشت.
رفت و سوار ماشینش شد.
پیام گوشیش نظرش رو جلب کرد.
مینهو لوکیشن رو براش فرستاده بود.
لوکیشن رو توی مانیتور ماشینش سرچ کرد.(یه چیزی شبیه وِیز خودمون)
راه افتاد.
پشت سرش مینهو و سارانگ هم راه افتادن.
خونه، یه جایی توی باغ های سئول بود.
بعد از ۳۰مین رسیدن.
یه عمارت بزرگ و دو طبقه بود که وسط یه باغ بزرگ قرار داشت.
چندتا ماشین قدیمی ارزون قیمت، پارک بود.
تعجب کرده بودن.
اما کنار اون ماشینای قدیمی یه موتور و ماشین گرون پارک بود.
ماشینا رو به خدمتکار های اونجا دادن تا پارکشون کنن.
کیفش برداشت و از ماشین بیرون اومد و بادیگارد ماشین و سوویچش رو از یورا گرفت و ماشین رو کنار ماشینای دیگه پارک کرد.
+اینجا چه خبره؟
&چان کیا رو دعوت کرده؟
+آخر اسم اینی که مارو دعوت کرده کیه؟ اینجا خیریه زده؟ کمک به انسانای کم وسع؟
"داره چیکار میکنه؟
&ببین ما یه چیزی رو بهت نگفتیم
+چیو
"چان......ارباب تاریکیه
+اولین مافیای قدرتمند جهان؟
"آره
+همونی که یه رتبه از من بالاتره؟
&آره
+منظورت کریستوفر بنگچان که نیست؟؟
"منظورمون همونه
+الهی بمیرید یه چی میگفتید دیگه
&دیگه کاریه که شده بریم
+بمیرید
"هوفففف
وارد خونه شدن.
چان انگار نه انگار قدرتمند ترین مافیای جهانه.
با اینکه مهمون داشت اما راحت ترین لباسش رو پوشیده بود.
در تعجب بود که اون ماشین ها مال کین؟
&چان.....ما اومدیم
-هی، سلام(خنده)
"سلام
مینهو و چان هم رو بغل کردن.
بعد از اون نوبت سارانگ بود.
چان بعد از بغل کردن سارانگ سمت یورا اومد.
-رز سیاه درسته؟
+درسته....ارباب تاریکیه مگه نه؟
-بله خوشبختم
+اینجا خیریه ست؟
-چطور؟
+بهتون نمیاد مهمون هاتون همچین ماشینایی داشته باشن
=آنجلینا؟
÷چی، آنجلینا؟
(۱ ساعت بعد)
+من حاضرم
"منم همینطور
&بریم بانوان؟
"بله
&بریم پس
+من با ماشین خودم میام
"چرا باهم میریم دیگه
+نه میرم خودم فقط لوکیشن رو برام بفرست.
&باشه برات میفرستم
+باشه بریم
کیف و گوشیش رو برداشت.
رفت و سوار ماشینش شد.
پیام گوشیش نظرش رو جلب کرد.
مینهو لوکیشن رو براش فرستاده بود.
لوکیشن رو توی مانیتور ماشینش سرچ کرد.(یه چیزی شبیه وِیز خودمون)
راه افتاد.
پشت سرش مینهو و سارانگ هم راه افتادن.
خونه، یه جایی توی باغ های سئول بود.
بعد از ۳۰مین رسیدن.
یه عمارت بزرگ و دو طبقه بود که وسط یه باغ بزرگ قرار داشت.
چندتا ماشین قدیمی ارزون قیمت، پارک بود.
تعجب کرده بودن.
اما کنار اون ماشینای قدیمی یه موتور و ماشین گرون پارک بود.
ماشینا رو به خدمتکار های اونجا دادن تا پارکشون کنن.
کیفش برداشت و از ماشین بیرون اومد و بادیگارد ماشین و سوویچش رو از یورا گرفت و ماشین رو کنار ماشینای دیگه پارک کرد.
+اینجا چه خبره؟
&چان کیا رو دعوت کرده؟
+آخر اسم اینی که مارو دعوت کرده کیه؟ اینجا خیریه زده؟ کمک به انسانای کم وسع؟
"داره چیکار میکنه؟
&ببین ما یه چیزی رو بهت نگفتیم
+چیو
"چان......ارباب تاریکیه
+اولین مافیای قدرتمند جهان؟
"آره
+همونی که یه رتبه از من بالاتره؟
&آره
+منظورت کریستوفر بنگچان که نیست؟؟
"منظورمون همونه
+الهی بمیرید یه چی میگفتید دیگه
&دیگه کاریه که شده بریم
+بمیرید
"هوفففف
وارد خونه شدن.
چان انگار نه انگار قدرتمند ترین مافیای جهانه.
با اینکه مهمون داشت اما راحت ترین لباسش رو پوشیده بود.
در تعجب بود که اون ماشین ها مال کین؟
&چان.....ما اومدیم
-هی، سلام(خنده)
"سلام
مینهو و چان هم رو بغل کردن.
بعد از اون نوبت سارانگ بود.
چان بعد از بغل کردن سارانگ سمت یورا اومد.
-رز سیاه درسته؟
+درسته....ارباب تاریکیه مگه نه؟
-بله خوشبختم
+اینجا خیریه ست؟
-چطور؟
+بهتون نمیاد مهمون هاتون همچین ماشینایی داشته باشن
=آنجلینا؟
÷چی، آنجلینا؟
- ۳.۰k
- ۲۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط