استاد من پارت

استاد من پارت ۱۶

از سر کنجکاوی جلوتر رفتم و در را باز کردم و داخل ماشین جا گرفتم

_اگه‌ میدونستم این جواب میده همون یه ساعت پیش میگفتمش ...

±دروغ گفتی بهم؟

_نه..

و بعد بدون هیچ حرف دیگه ای ماشینش رو به راه انداخت.

دو ساعت بعد:

آروم از ماشین پیاده شدم ، بارون نم نم میزد ‌هوایی که خیلی دوسش داشتم....


_بارون میزنه ، خیس میشی ، برو بشین تویه ماشین یه روز دیگه میایم


±نه...اشکالی نداره...خوشم میاد..بیا بریم

_ولی سرما میخوری‌...


±نه اشکال نداره، بریم

سری تکون داد و ماشین رو قفل کرد و جلو اومد و بازوش رو سمتم گرفت ، دستم رو دور بازوش حلقه کردم و آروم مشغول راه رفتن شدیم.... خیلی جای قشنگی بود ، همه جا سرسبز بود و عنواع گل هارو کاشته بودن ، یکم که جلوتر رفتیم یه کلبه خیلی قشنگ پیدا شد

±برای چی حالا آوردیم اینجا؟


_ خونه ی مادربزرگم قبلاً اینجا بوده ، چندین ساله اینجا نیومدم ، خواستم بیام اما کسی نبود همراهم شه پس مجبور شدم تورو با خودم بیارم

چشمامو گرد کردم و با عصبانیت گفتم:

±مجبور شدی ؟ مگه اسلحه رو سرت گذاشتم که مجبور شدی بیاریم اینجا؟

_خیلی خب عصبی نشو شوخی کردم باهات...

±شوخی هاتم مثل آدم نیست
دیدگاه ها (۱)

پارت ۳۸خانم وکیل همینطور که ترسیده بودم یدفعه تویه بغل ینفر ...

پارت ۳۹خانم وکیل ____________±کجا میخوای بری؟_یه کاری دارم ،...

استاد من پارت ۱۵_____________________بیا بالا!±نمیام، حرف بر...

پارت ۳۷خانم وکیلاز خواب بیدار شدم ، هوا تاریک بود ، نگاهم به...

game of love and hate(part 19)

عشق مخفی پارت 6

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط