p7
p7
ولی فردا..
کوک : ات من دارم میرم کار خانه تو هم میای
ات: نه من کار دارم نمیتونم بیام
کوک : باشه
(با خشحالی گفت)
ات: چرا با خوش حالی گفتی
کوک: ن نه من نگفتم با خشحالی
خدافظ
ات : وایسا
کوک : چرا
ات : دوس دارم عشقم
کوک : منم نفسم
ات بای
کوک : بای
و رفت
ات : میخوام سپرایزش کنم برم یه لباس خشگل بپوشم
(و یک لباس قرمز پوشید)
و به راه افتاد
در راه یک کت سیاه خوشگل بود
ات: از این خیلی خوشش میاد
بعد رفتم خریدم و به راهم ادامه میدادیم
و دوباره در راه یک کیم پاپ فروشی رو دید
ات : کوک کیم پاپ رو خیلی دوست داره برم بخرم
و خرید و به راهش ادامش داد
وقتی به کار خوانه رسیدم در کتر خانه هیچ کسی نیست گفتم شاید برای خوردن غذا هستن
وقتی داخل شد هیچ کس نیست
کوک هم روی یک زن دراز کشیده بود و داشت او رو لخت میکرد
جونگ کوووووووکککک
(با داد زدن گفت)
و هرچی تو دستم بود پرتاب کردم رو صورتش و به خونه رفتم و بلا فاصله کوک هم امد
ات: مگه من بهت نگفته بودم اگر به من خیانت کنی صورته بچه هارو نمیبینی
الان میرم وسایل هارو جمع کنم و دیگه صورت منو و بچه ها رو نمیبیمی
کوک ل لطفا ببب ببخشید لطفا منو ببخش
(با گریه گفت)
ولی من رفتم
بچه ها رو برداشتم و بردم به پارک تا در اونجا بگم که ما با هم طلاق گرفته ایم و گفتم....
ادامشو فردا صبح میزارم
ولی فردا..
کوک : ات من دارم میرم کار خانه تو هم میای
ات: نه من کار دارم نمیتونم بیام
کوک : باشه
(با خشحالی گفت)
ات: چرا با خوش حالی گفتی
کوک: ن نه من نگفتم با خشحالی
خدافظ
ات : وایسا
کوک : چرا
ات : دوس دارم عشقم
کوک : منم نفسم
ات بای
کوک : بای
و رفت
ات : میخوام سپرایزش کنم برم یه لباس خشگل بپوشم
(و یک لباس قرمز پوشید)
و به راه افتاد
در راه یک کت سیاه خوشگل بود
ات: از این خیلی خوشش میاد
بعد رفتم خریدم و به راهم ادامه میدادیم
و دوباره در راه یک کیم پاپ فروشی رو دید
ات : کوک کیم پاپ رو خیلی دوست داره برم بخرم
و خرید و به راهش ادامش داد
وقتی به کار خوانه رسیدم در کتر خانه هیچ کسی نیست گفتم شاید برای خوردن غذا هستن
وقتی داخل شد هیچ کس نیست
کوک هم روی یک زن دراز کشیده بود و داشت او رو لخت میکرد
جونگ کوووووووکککک
(با داد زدن گفت)
و هرچی تو دستم بود پرتاب کردم رو صورتش و به خونه رفتم و بلا فاصله کوک هم امد
ات: مگه من بهت نگفته بودم اگر به من خیانت کنی صورته بچه هارو نمیبینی
الان میرم وسایل هارو جمع کنم و دیگه صورت منو و بچه ها رو نمیبیمی
کوک ل لطفا ببب ببخشید لطفا منو ببخش
(با گریه گفت)
ولی من رفتم
بچه ها رو برداشتم و بردم به پارک تا در اونجا بگم که ما با هم طلاق گرفته ایم و گفتم....
ادامشو فردا صبح میزارم
۲.۸k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲