در دنیایی که آدمهایش صبح از خواب بیدار میشوند و تا شب ب

در دنیایی که آدم‌هایش صبح از خواب بیدار می‌شوند و تا شب با قلم‌ موی گناه سر و روی دنیا را سیاه می‌کنند، محال است آفتاب هر صبح از مشرق بیاید بالا و باز بر سر و روی عالم گرده‌ های طلا بپاشد.

محال است، مگر اینکه کسی میان اشک‌های قنوت نیمه شبش بارها زمزمه کرده‌ باشد: "خدایا... گناهانشان را به من ببخش..."

اَلسَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَحمَدُ وَ تَستَغفِر
سلام بر مهدی
دیدگاه ها (۳)

خیلی قشنگه. بخونید و رهبرتون رو بیشتر بشناسید.بسم الله الرحم...

دستتان حکایتی دارد...سیدنا...روز جانباز مبارک

با کنجکاوی پرسید: این هفته پرونده‌ها چطور بود؟ ابلیس گفت مگر...

کبریت را هم بخواهی روشن نگه داری، وقتی نسیمی می وزد، آن را ب...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 91 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩چها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط