استاد کیم فصل
استاد کیم (فصل۲ )
پارت ۱۰۱
مینو: هی من این لباس رو نمیپوشم
تهیونگ: مینو جان چرا لج میکنی عشقم خوب بپوش
مینو : این لباس خیلی زشته
تهیونگ : خب چه عیبی داره
مینو : واقعا که تهیونگ منظورت اینه من زشتم
تهیونگ : چه ربطی داره چرا دعوا درست میکنی من بخاطر تو گفتم اینو بپوش چون این بیشتر میاد بهت نمیخواهی که لباس کوتاه بپوشی بعدشم شکمت بزرگ شده
مینو نفس عميقی کشید و گفت
مینو : باشه
》》》》》》》》》》》》》》
خانم لی: خدا آیا ببین چقدر دخترم لاغر شده
مینو : من خوبم مامان
یونهی : نه داره دروغ میگه زن داداش
مینو با حرص گفت
مینو : ربطی به شما داره ؟
یونهی تک خنده ای کرد و گفت
یونهی : داداش تهیونگ همسرت حرصش گرفته
مینو: خفشو
مینو نیم نگاهی به پدر و پدرشوهر اش کرد و دهن اش را گرفت و روبه یونهی کرد
مینو : اینا هم تقصیره توعه
یونهی : تقصیره خودته عه
خانم لی : ماه چندم بارداریت هست
مینو : ماه پنجم
خانم کیم : خدایا عروس کوچیکم حاملست چقدر خوشحالم
آقا کیم: پس جشن بگیریم
مینو : ایی آره جشن عروسی یونهی و داش تهیان هم بگیرین
تهیونگ : فکره خوبیه
خانم کیم : بریم شام آمادست
همه آن ها به سمته میز شام رفتن
تهیونگ باز هم با اون سکوت اش نشان میداد که چجوری کار سوکهون رو تلافی کنه حتما فردا شب برایه دیدن مینو به جشن میاد پس همان جا کارش رو تموم میکنه
خانم کیم : پس فردا بریم دکتر تا مینو رو ماینه کنه
تهیونگ : فکر خوبیه
مینو روبه تهیونگ کرد
مینو : پدر کیم چرا تهیونگ رو گذاشتین استاد بشه
تهیونگ : چرا ..
آقا کیم : چون خودش دوست داشت چطور دخترم
مینو : عه استاد تهیونگ فقد بلده سکوت کنه
مینو بعد از حرف اش خندید و همه خنده ای کردن
تهیونگ : هی ناسلامتی تو زنمی
مینو: اون برایه شبه ولی از حد نگذرین مادر کیم این پسر شما خیلی ساکته
خانم کیم: تهیونگ از بچگی اینجوری بود خیلی پسره آروم و ساکتی بود
تهیونگ : مفهموم شد خانم کوچولو حالا هم غذا تو بخور
لقمه ای درست کرد و در دهان مینو قرار گرفت
@Yonjin953
پارت ۱۰۱
مینو: هی من این لباس رو نمیپوشم
تهیونگ: مینو جان چرا لج میکنی عشقم خوب بپوش
مینو : این لباس خیلی زشته
تهیونگ : خب چه عیبی داره
مینو : واقعا که تهیونگ منظورت اینه من زشتم
تهیونگ : چه ربطی داره چرا دعوا درست میکنی من بخاطر تو گفتم اینو بپوش چون این بیشتر میاد بهت نمیخواهی که لباس کوتاه بپوشی بعدشم شکمت بزرگ شده
مینو نفس عميقی کشید و گفت
مینو : باشه
》》》》》》》》》》》》》》
خانم لی: خدا آیا ببین چقدر دخترم لاغر شده
مینو : من خوبم مامان
یونهی : نه داره دروغ میگه زن داداش
مینو با حرص گفت
مینو : ربطی به شما داره ؟
یونهی تک خنده ای کرد و گفت
یونهی : داداش تهیونگ همسرت حرصش گرفته
مینو: خفشو
مینو نیم نگاهی به پدر و پدرشوهر اش کرد و دهن اش را گرفت و روبه یونهی کرد
مینو : اینا هم تقصیره توعه
یونهی : تقصیره خودته عه
خانم لی : ماه چندم بارداریت هست
مینو : ماه پنجم
خانم کیم : خدایا عروس کوچیکم حاملست چقدر خوشحالم
آقا کیم: پس جشن بگیریم
مینو : ایی آره جشن عروسی یونهی و داش تهیان هم بگیرین
تهیونگ : فکره خوبیه
خانم کیم : بریم شام آمادست
همه آن ها به سمته میز شام رفتن
تهیونگ باز هم با اون سکوت اش نشان میداد که چجوری کار سوکهون رو تلافی کنه حتما فردا شب برایه دیدن مینو به جشن میاد پس همان جا کارش رو تموم میکنه
خانم کیم : پس فردا بریم دکتر تا مینو رو ماینه کنه
تهیونگ : فکر خوبیه
مینو روبه تهیونگ کرد
مینو : پدر کیم چرا تهیونگ رو گذاشتین استاد بشه
تهیونگ : چرا ..
آقا کیم : چون خودش دوست داشت چطور دخترم
مینو : عه استاد تهیونگ فقد بلده سکوت کنه
مینو بعد از حرف اش خندید و همه خنده ای کردن
تهیونگ : هی ناسلامتی تو زنمی
مینو: اون برایه شبه ولی از حد نگذرین مادر کیم این پسر شما خیلی ساکته
خانم کیم: تهیونگ از بچگی اینجوری بود خیلی پسره آروم و ساکتی بود
تهیونگ : مفهموم شد خانم کوچولو حالا هم غذا تو بخور
لقمه ای درست کرد و در دهان مینو قرار گرفت
@Yonjin953
- ۱۳.۰k
- ۰۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط