ᑭᗩᖇT:15
ᑭᗩᖇT:15
"وقتی فقط معلم زبان دخترش بودی..."
ا.ت:حرف دیشبم؟
جئون:آره
ا.ت:ب...باشه
جئون:کی میری؟
ا.ت:ساعت ۲ اینا فکر کنم.
جئون:چقدر زود
ا.ت:ناراحتی با قطار برم
جئون:غلط کردم
کیم:شما دوتا خیلی صمیمی شدیدا(با کنایه و خنده)
جئون:خانم انقدر مشغله داره،معلومه صمیمی میشیم
ا.ت:نه که تو انجام میدی
کیم:میخواید منم بیام؟
جئون:بیا
ا.ت:...
جئون:آها راستی نمیتونی بیای
کیم:برای چی؟
اصلا نمیتونم بیام،امروز سه یون رو میخوان اردو ببرن پارک جنگلی،اون پشت مشتای سئول
جئون:خداروشکر
سه یون:اونّی امروز میخوام با دوستام برم اردو
جئون:خوش بگذره
ا.ت:راس میگه خوش بگذره منم وقتی میرفتم اردو خیلی بهم خوش میگذشت
سه یون:منم اردو خیلی دوس دارم
کیم:حرف نزنید،بخورید سریع برید
جئون:اوکی
راوی:جئون و ا.ت حرکت کردن و درحال صحبت توی ماشین بودن...
ا.ت:خب بگو
جئون:ببین ا.ت تهیونگ اولین اولویت زندگیش الان سه یونه،اون حتی به منم که بهترین دوستشم نمیگه که دلش چی میخواد
ا.ت:منظورت چیه الان؟
جئون:تو خودت باید بفهمی که ته دوس داره ارتباط با کسی برقرار کنه یا نه.
ا.ت:خودم؟
جئون:آره خودت
ا.ت:من نمیتونم
جئون:باید مزه ی دهنشو بفهمی،اگر بخواد که میتونم بهت کمک کنم ولی اگر نخواد هیچکاری نمیتونم برای تغییر نظر تهیونگ کنم.
ا.ت:باشه،به یه شرطی
جئون:چه شرطی؟
ا.ت:اگر دلش نخواست باید برام یه دوست پسر عین آقای کیم پیدا کنی
جئون:این شرطه آخه؟
ا.ت:من نمیدونم دیگه
جئون:خیله خب برات پیدا میکنم
ا.ت:خب پس همین فردا صبح که برگشتیم به آقای کیم میگم.
جئون:اوکی
راوی:رسیدن خونه ی پدر و مادر ا.ت که یهو...
"💤🐋💙"
"وقتی فقط معلم زبان دخترش بودی..."
ا.ت:حرف دیشبم؟
جئون:آره
ا.ت:ب...باشه
جئون:کی میری؟
ا.ت:ساعت ۲ اینا فکر کنم.
جئون:چقدر زود
ا.ت:ناراحتی با قطار برم
جئون:غلط کردم
کیم:شما دوتا خیلی صمیمی شدیدا(با کنایه و خنده)
جئون:خانم انقدر مشغله داره،معلومه صمیمی میشیم
ا.ت:نه که تو انجام میدی
کیم:میخواید منم بیام؟
جئون:بیا
ا.ت:...
جئون:آها راستی نمیتونی بیای
کیم:برای چی؟
اصلا نمیتونم بیام،امروز سه یون رو میخوان اردو ببرن پارک جنگلی،اون پشت مشتای سئول
جئون:خداروشکر
سه یون:اونّی امروز میخوام با دوستام برم اردو
جئون:خوش بگذره
ا.ت:راس میگه خوش بگذره منم وقتی میرفتم اردو خیلی بهم خوش میگذشت
سه یون:منم اردو خیلی دوس دارم
کیم:حرف نزنید،بخورید سریع برید
جئون:اوکی
راوی:جئون و ا.ت حرکت کردن و درحال صحبت توی ماشین بودن...
ا.ت:خب بگو
جئون:ببین ا.ت تهیونگ اولین اولویت زندگیش الان سه یونه،اون حتی به منم که بهترین دوستشم نمیگه که دلش چی میخواد
ا.ت:منظورت چیه الان؟
جئون:تو خودت باید بفهمی که ته دوس داره ارتباط با کسی برقرار کنه یا نه.
ا.ت:خودم؟
جئون:آره خودت
ا.ت:من نمیتونم
جئون:باید مزه ی دهنشو بفهمی،اگر بخواد که میتونم بهت کمک کنم ولی اگر نخواد هیچکاری نمیتونم برای تغییر نظر تهیونگ کنم.
ا.ت:باشه،به یه شرطی
جئون:چه شرطی؟
ا.ت:اگر دلش نخواست باید برام یه دوست پسر عین آقای کیم پیدا کنی
جئون:این شرطه آخه؟
ا.ت:من نمیدونم دیگه
جئون:خیله خب برات پیدا میکنم
ا.ت:خب پس همین فردا صبح که برگشتیم به آقای کیم میگم.
جئون:اوکی
راوی:رسیدن خونه ی پدر و مادر ا.ت که یهو...
"💤🐋💙"
۷.۴k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.