Part:(3)
Part:(3)
اون یکی شون:خب خب من رئیس اینام و من میگم چیکار کنن (هی نزدیکش میشد و ا/ت میرف عقب)
ا/ت:برو انور (تا اینکه چسبید به دیوار پسره هم داشت میرفت سمت لباش )ا/ت چشاشو بست و تویه دلش گف:یونگی توروخدا بیا
ا/ت:یو..یونگییی منو تو دیروز حموم بودیممم
یونگی:خب؟
ا/ت: م..منو دیدیییی؟
یونگی:اره خیلیم اندامت خوشگله
ا/ت:یا یونگی ساکت شووو( قرمز شد)
یونگی:بغلش میکنه؛یا بیبی خجالت نکش اشکال نداره تو که نمیدونستی.
ا/ت:ب...باشه(تویه دلش:یکم تعجب کردم از کار یونگی)
یونگی:خب بریم زنگ خورد....
رفتن کلاسشونو بعد چن ساعت تموم شد دانشگاه
یونگی:ا/ت سوار شو
ا/ت:عر شوخی میکنی چه ماشینه لوکسیه
یونگی:نه شوخی نمیکنم سوار شو ماشینه منه
ا/ت:وایی پشماممم یونگی جدییی
یونگی:بعله جدی
سوار شدن و رسیدن خونه
ا/ت:اخیش (یهو میبینه یونگی گربه شده )یا انسان شو
یونگی:میخواستم کرم بریزم(خنده)
ا/ت:وایی چه کیوت میخندیی لعنتی خنده لثه ای
یونگی:هعی خدا بیا یکم غذا بخوریم فیلم ببینیم
ا/ت:تکالیف فردا چی خره
یونگی:جادو
ا/ت:ایول عجب دوس پسری دارم هِع هیچکی نداره فقط من دارم ژست اینجوری میگیره<😏>
یونگی:از خنده جر میخوره،بیا بریم غذامونو بخوریم بابا
ا/ت:بریم ولی بزار لباسامونوعوض کنیم
یونگی:اوکی بریم
ا/ت:یا تو نیا
یونگی:قبلا دیدمت(اینجوری میکنه<😎>)
ا/ت:میزنمتااا بریم
یونگی و ا/ت هردو اباس راحتی میپوشن میرن پایین غذا میخورن بعدش میرن فیلم میبینن....
ادامه دارد...
اون یکی شون:خب خب من رئیس اینام و من میگم چیکار کنن (هی نزدیکش میشد و ا/ت میرف عقب)
ا/ت:برو انور (تا اینکه چسبید به دیوار پسره هم داشت میرفت سمت لباش )ا/ت چشاشو بست و تویه دلش گف:یونگی توروخدا بیا
ا/ت:یو..یونگییی منو تو دیروز حموم بودیممم
یونگی:خب؟
ا/ت: م..منو دیدیییی؟
یونگی:اره خیلیم اندامت خوشگله
ا/ت:یا یونگی ساکت شووو( قرمز شد)
یونگی:بغلش میکنه؛یا بیبی خجالت نکش اشکال نداره تو که نمیدونستی.
ا/ت:ب...باشه(تویه دلش:یکم تعجب کردم از کار یونگی)
یونگی:خب بریم زنگ خورد....
رفتن کلاسشونو بعد چن ساعت تموم شد دانشگاه
یونگی:ا/ت سوار شو
ا/ت:عر شوخی میکنی چه ماشینه لوکسیه
یونگی:نه شوخی نمیکنم سوار شو ماشینه منه
ا/ت:وایی پشماممم یونگی جدییی
یونگی:بعله جدی
سوار شدن و رسیدن خونه
ا/ت:اخیش (یهو میبینه یونگی گربه شده )یا انسان شو
یونگی:میخواستم کرم بریزم(خنده)
ا/ت:وایی چه کیوت میخندیی لعنتی خنده لثه ای
یونگی:هعی خدا بیا یکم غذا بخوریم فیلم ببینیم
ا/ت:تکالیف فردا چی خره
یونگی:جادو
ا/ت:ایول عجب دوس پسری دارم هِع هیچکی نداره فقط من دارم ژست اینجوری میگیره<😏>
یونگی:از خنده جر میخوره،بیا بریم غذامونو بخوریم بابا
ا/ت:بریم ولی بزار لباسامونوعوض کنیم
یونگی:اوکی بریم
ا/ت:یا تو نیا
یونگی:قبلا دیدمت(اینجوری میکنه<😎>)
ا/ت:میزنمتااا بریم
یونگی و ا/ت هردو اباس راحتی میپوشن میرن پایین غذا میخورن بعدش میرن فیلم میبینن....
ادامه دارد...
۶.۶k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.