فیک درد عشق

فیک درد عشق


فصل دوم(پارت چهاردهم)


° زیاد مست نکن
/ باشه
° راستی من همینجام اگر چیزی شد بیا اینجا
/ اوکی

یونجی
یه چند متری از جونگ مین فاصله گرفتم و رفتم سمت ویسکی هایی که روی میز چیده شده بود
پیک پیک شروع کردم به خوردن تا اینکه کامل مست شدم
رفتم اون وسط و شروع کردم به رقصیدن

جونگ مین
بعد از اینکه یونجی رفت منم شروع کردم به خوردن ودکا
من خیلی با جنبه بودم و اگه زیاد می‌خوردم تازه مست میشدم
در همین حین که داشتم پیک بعدی رو سرمیکشیدم دستی رو روی شونم حس کردم
برگشتم سمت دست که با یه دختر مو بلوند روبه رو شدم
دختر که چه عرض کنم بگیم زن بهتره چون یکم سنش زیاد بود
اروم و عشوه وارانه بهم گفت

... جونگ مین تویی؟
° اره .... چیزی شده؟
... هیچی خواستم بگم میشه امشب رو با هم بگذرونیم؟
° نه
... چرا؟
° خانوم گفتم نه
... حیف شد اخه اینجا کسی به خوبی من نی ....
° زبون ادمیزاد رو بلدید یا باید طور دیگه ای حالیتون کنم؟
... باشه اروم باش
° لطف کنید و برید
... باشه میرم

اون زنیکه رفت
اه چقدر خال بهم زنن اینا
رفتم سمت یونجی تا باهم برگردیم خونه
رفتم و دستش رو گرفتم که با همون حالت مستی گفت

/ جونگگگگ مین داریم برمیگردیم؟
° اره ....
/ من نمیخوام ..... اینجا خیلی خوش میگذره
° دختره ی خرررر مامان بابات نگرانت میشن
/ هوفففف باشه

بعد از اینکه سوار ماشین شدیم یونجی گفت

/ جونگ مین خوابم میاد
° خب بخواب
/ نه من میرم صندلیه عقب میخوابم چون اونجا راحت ترم
° باشه

یونجی مثل خواهرم بود
من هیچوقت برای اون چیزها نخواستم باهاش دوست باشم
صرفا بخاطر اینکه احساس میکنم اون مثل خواهرمه همیشه باهاشم
برای همین پدر و مادرش اجازه میدن که یونجی تا این ساعت با من بیرون باشه

بعد از اینکه رسیدم عمارت عمو
سریع یونجی رو براید بغل کردم و بردمش داخل اتاقش
از اتاق اومدم بیرون و رفتم و سمت ماشین

داخل ماشین نشستم و دوباره یاد حرفای اون زنه افتادم
هوفففف مهم نیست
دیدگاه ها (۵)

فیک درد عشقفصل دوم (پارت پانزده) جونگ مینتقریبا یه دور کامل ...

فیک درد عشقفصل دوم (پارت شونزده)° مثلا نمیدونی؟- پسرم دو دیق...

فیک درد عشقفصل دوم (پارت سیزده)جونگ مینرفتیم و سوار ماشین شد...

فیک درد عشقفصل دوم (پارت دوازده)جونگ میناز اون عمارت اومدم ب...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲' 𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻:𝟮𝗣𝗮𝗿𝘁:𝟭𝟭....چند ماه بعد...روزها همین...

"سرنوشت "p,34...کانر : ( مست ) ... ا/تت ‌.... میدونستی شیفته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط