my clasmate p¹⁰
یون:هان...داداش چی میگی
ته:میفهمی...خیلی ام زود میفهمی
یون:چی میگی منظورت چیه
<ویو ادمینتون >
یون همینجوری داشت با ته کلنجار میرفت که یهو سوهو زنگ زد
سوهو:سیلام ...مرغای عاشق کجایین؟
یون:زهر مار اومدیم خرید
سوهو:واسه بچتونم بخرین
یون:خفه میشی یا
سوهو:اوک اوک باش فقط منو مامان و بابا با اقا و خانوم کیم میخوایم بریم بار ادرسشو میرفستم بیاین
یون:اوکی
ته:میخوان برن بار؟
یون:اره منم لباس ندارم
ته:برات میخرم
یون:ممنون
ته:خوب امممم....این خوشگله
یون:واییی اره
تهیونگ:اینو میخ...<مرده داره خیلی هیز به یون نگا میکنه>
تهیونگ یه مشت زد تو صورت مرده
ته:هویی...حواست باشه به داری به اموال کیم تهیونگ نگا میکنی😡😡🤬🤬🤬🤬
یون:واتافاخخخ چی من اموال کیم تهیونگ شت خدا قلبم اکلیلی شد
اههه...ته ولش کن
ته:باید یاد بگیره به اموال کسی نگا نکنه...😡
یون:ولش کن
ته:اینو حساب کن زووود
مرده:ب..با...باشه
بفرمایید
یون:نباید اونجوری میزدیش
ته:چراااا،اون اآشغال داشت بهت نگا میکرد
حقش بود باید همونجا میکشتمش
یون:اه...ولش کن خودتو اصبی نکن دیگه
ته:ههه
یون:خوب بریم برا تو لباس بخریم
ته:باشه ولی باید بمن بچسپی که نگات نکن
یون:باشه بابا..!
.×*______پرش زمانی به مغازه_______×*.
یون ویو:
تو مغازه تهیونگ دستمو محکم گرفته بود و ول نمیکرد
تهیونگ:بیا بریم
یون:کجا منو میبری تو پرو؟
تهیونگ:اره بیا
یون:نهههه
تهیونگ:بیا تو
یون برگشت
تهیونگ لباسشو در اورد و عوض کرد
یون:تموم شد میتونی برگردی
ویو ادمین:
ته لباسو گرفت و رفتن هتلشون تو اتاقشون
ته:خوب لباستو بپوش زود
یون:برو تا بپوشم
ته:.....
ته:میفهمی...خیلی ام زود میفهمی
یون:چی میگی منظورت چیه
<ویو ادمینتون >
یون همینجوری داشت با ته کلنجار میرفت که یهو سوهو زنگ زد
سوهو:سیلام ...مرغای عاشق کجایین؟
یون:زهر مار اومدیم خرید
سوهو:واسه بچتونم بخرین
یون:خفه میشی یا
سوهو:اوک اوک باش فقط منو مامان و بابا با اقا و خانوم کیم میخوایم بریم بار ادرسشو میرفستم بیاین
یون:اوکی
ته:میخوان برن بار؟
یون:اره منم لباس ندارم
ته:برات میخرم
یون:ممنون
ته:خوب امممم....این خوشگله
یون:واییی اره
تهیونگ:اینو میخ...<مرده داره خیلی هیز به یون نگا میکنه>
تهیونگ یه مشت زد تو صورت مرده
ته:هویی...حواست باشه به داری به اموال کیم تهیونگ نگا میکنی😡😡🤬🤬🤬🤬
یون:واتافاخخخ چی من اموال کیم تهیونگ شت خدا قلبم اکلیلی شد
اههه...ته ولش کن
ته:باید یاد بگیره به اموال کسی نگا نکنه...😡
یون:ولش کن
ته:اینو حساب کن زووود
مرده:ب..با...باشه
بفرمایید
یون:نباید اونجوری میزدیش
ته:چراااا،اون اآشغال داشت بهت نگا میکرد
حقش بود باید همونجا میکشتمش
یون:اه...ولش کن خودتو اصبی نکن دیگه
ته:ههه
یون:خوب بریم برا تو لباس بخریم
ته:باشه ولی باید بمن بچسپی که نگات نکن
یون:باشه بابا..!
.×*______پرش زمانی به مغازه_______×*.
یون ویو:
تو مغازه تهیونگ دستمو محکم گرفته بود و ول نمیکرد
تهیونگ:بیا بریم
یون:کجا منو میبری تو پرو؟
تهیونگ:اره بیا
یون:نهههه
تهیونگ:بیا تو
یون برگشت
تهیونگ لباسشو در اورد و عوض کرد
یون:تموم شد میتونی برگردی
ویو ادمین:
ته لباسو گرفت و رفتن هتلشون تو اتاقشون
ته:خوب لباستو بپوش زود
یون:برو تا بپوشم
ته:.....
۳.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.