ܠߊ یܭ؟ܭߊ ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ ܠو؟
ܠߊیܭ؟ܭߊܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊܠو؟
⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡
☆عمارت☆
پارت :20
میخواستم بدون اینکه به اتاقش برم صاف
راهمو کج کنم به سمت اتاقم چون مطمئن
بودم وقتی که بخوام برم اتاقش این بغض
لعنتی نمیذاره حرف بزنم ولی اگه صداش
نکنم چند صد نفر به خاطر داشتن بغض من
علاف میشن سعی کردم بغضمو قورت بدم و
به سمت اتاقش برم آروم آروم سمت اتاقش
قدم برداشتم و تق تق در زدم که صدای دادش بلند شد
جین :اه چانیا ول کن دیگه هی میای تو اتاقم
میخواستم بگم منم، منم ا.ت که خواستم
دهنمو باز کنم و حرفمو بزنم یهو در با شدت
باز شد و یه طرف صورتم سوخت سرم پایین
بود که با سوزش صورتم سرمو محکم بالا
آوردم که جین با دیدن صورتم اخماش از بین
رفت و با تعجب بهم خیره شد
⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡
☆عمارت☆
پارت :20
میخواستم بدون اینکه به اتاقش برم صاف
راهمو کج کنم به سمت اتاقم چون مطمئن
بودم وقتی که بخوام برم اتاقش این بغض
لعنتی نمیذاره حرف بزنم ولی اگه صداش
نکنم چند صد نفر به خاطر داشتن بغض من
علاف میشن سعی کردم بغضمو قورت بدم و
به سمت اتاقش برم آروم آروم سمت اتاقش
قدم برداشتم و تق تق در زدم که صدای دادش بلند شد
جین :اه چانیا ول کن دیگه هی میای تو اتاقم
میخواستم بگم منم، منم ا.ت که خواستم
دهنمو باز کنم و حرفمو بزنم یهو در با شدت
باز شد و یه طرف صورتم سوخت سرم پایین
بود که با سوزش صورتم سرمو محکم بالا
آوردم که جین با دیدن صورتم اخماش از بین
رفت و با تعجب بهم خیره شد
۷.۶k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.