یو

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو؟

⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡
☆عمارت☆
پارت :21

با تعجب بهم خیره شد ولی خدایی خیلی

محکم زده بود حساس می‌کردم یه طرف

صورتم نیستش به خودم که اومدم دیدم دارم

هق هق گریه می‌کنم و اشکام داره می‌ریزه

زمین همین که خواستم برگردم و برم یهو توی

آغوش گرم جین فرو رفتم بوی عطرش منو

همیشه دیوونه می‌کرد همون عطری بود که

همیشه دوست داشتم خودم براش این عطر

رو گرفته بودم توی بغلش بودم یه نفس عمیق

کشیدم و بوی بهشتیش رو وارد ریه‌هام کردم

جین :ببخشید عزیزم فکر کردم چانیا هستش

اخه هی پیله کرده بود و هی میومد اتاقم

داشتم به حرفاش گوش میکردم که از فکر در

اومدم و زود از بغلش بیرون اومدم و برای

اینکه زیاد معذب نشم تند بهش توپیدم

ا.ت :پایین منتظرتن زود باش بیا پایین

و تند از اتاق اومدم بیرون یه نفس عمیقی

کشیدم و به سمت سالن پایین که جشن اونجا بود پا تند کردم
دیدگاه ها (۶)

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو؟⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پار...

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو؟⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پار...

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو؟⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پار...

ܠߊ‌یܭ؟ܭߊ‌ܩܝ̇ߺࡅ߳؟ܦ̇ߊ‌ܠو؟#سناریو #درخواستی ولی باهم زیاد خوب ن...

دوباره زلزله اومد و من استرس دارم

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟑𝟖روی تخت دراز کشیدم وبه سقف زل زدم.هروقت به کس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط