دوست برادرم پارت68
بعد یکم فکر کردن بلاخره تصمیمش رو گرفت و گفت
میسو:اما فقط یک فرصت دیگه.....
با حرف میسو جیمین از خوشحالی چشماش برق زد و بدون هیچ حرفی محکم تر بغلش کرد...
(شب)
شب شد و میسو به خونه شون برنگشت و پیش جیمین موند البته جین هم خونه نبود پس ترجیح داد خونه جیمین بمونه میسو تو هال نشسته بود و جیمین هم حما*م بود میسو بهش گفت که نباید اب به زخمت بخوره اما جیمین گوش نداد همون موقع صدای جیمین اومد که میسو رو صدا زد
جیمین:میسووو
میسو پاشد و سمت اتاق جیمین رفت وقتی وارد شد تعجب کرد هیچ کدوم از عکس ها دامی رو دیوار نبودن به جاش چند تا عکس از میسو بود که بعضی هاشونم عکس بچه گیش بود با تعجب بهش خیره بود که دوباره صدای جیمین اومد به در حما*م نزدیک شد و گفت
میسو:چیه؟!
جیمین باز هم با صدای بلند گفت
جیمین: با یه دست نمیتونم موهام رو بشورم میشه کمکم کنی
این برای میسو دیگه عادی شده بود چون اولین بار نبود که جیمین رو لخ*-ت می دید پس گفت
میسو:باشه
و در رو باز کرد و داخل رفت جیمین که داخل وان بود رو دید بهش نزدیک شد
نگاهی به دست باند پیچی شده اش انداخت و گفت
میسو:دیونه کی گفت دستت رو زخم کنی اخه ... به هر حال شامپو کدومه موهاتو بشورم
جیمین لبخندی زد و گفت
جیمین:ممنون عزیزم
میسو چیزی نگفت و شامپو رو برداشت جیمین هم سرش رو به عقب خم کرد تا کار میسو راحت تر باشه
میسو شروع کرد به شستن مو ها جیمین ....
میسو لبخندی زد و گفت
میسو:یادمه وقتی بچه بودیم جین یه بار مریض شد و من موهاش رو شستم
جیمین که از حرکت انگشت های میسو تو موهاش لذت میبرد ٫٫هووممم ٫٫کرد میسو دوباره گفت
میسو:....
میسو:اما فقط یک فرصت دیگه.....
با حرف میسو جیمین از خوشحالی چشماش برق زد و بدون هیچ حرفی محکم تر بغلش کرد...
(شب)
شب شد و میسو به خونه شون برنگشت و پیش جیمین موند البته جین هم خونه نبود پس ترجیح داد خونه جیمین بمونه میسو تو هال نشسته بود و جیمین هم حما*م بود میسو بهش گفت که نباید اب به زخمت بخوره اما جیمین گوش نداد همون موقع صدای جیمین اومد که میسو رو صدا زد
جیمین:میسووو
میسو پاشد و سمت اتاق جیمین رفت وقتی وارد شد تعجب کرد هیچ کدوم از عکس ها دامی رو دیوار نبودن به جاش چند تا عکس از میسو بود که بعضی هاشونم عکس بچه گیش بود با تعجب بهش خیره بود که دوباره صدای جیمین اومد به در حما*م نزدیک شد و گفت
میسو:چیه؟!
جیمین باز هم با صدای بلند گفت
جیمین: با یه دست نمیتونم موهام رو بشورم میشه کمکم کنی
این برای میسو دیگه عادی شده بود چون اولین بار نبود که جیمین رو لخ*-ت می دید پس گفت
میسو:باشه
و در رو باز کرد و داخل رفت جیمین که داخل وان بود رو دید بهش نزدیک شد
نگاهی به دست باند پیچی شده اش انداخت و گفت
میسو:دیونه کی گفت دستت رو زخم کنی اخه ... به هر حال شامپو کدومه موهاتو بشورم
جیمین لبخندی زد و گفت
جیمین:ممنون عزیزم
میسو چیزی نگفت و شامپو رو برداشت جیمین هم سرش رو به عقب خم کرد تا کار میسو راحت تر باشه
میسو شروع کرد به شستن مو ها جیمین ....
میسو لبخندی زد و گفت
میسو:یادمه وقتی بچه بودیم جین یه بار مریض شد و من موهاش رو شستم
جیمین که از حرکت انگشت های میسو تو موهاش لذت میبرد ٫٫هووممم ٫٫کرد میسو دوباره گفت
میسو:....
۷.۱k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.