فصل۲ |شب دردناک|
پارت ۸۶
به یادش آمد که کلید یدکی داشت سمته کشو کنار میز رفت و با کشیدنش کلید حمام را دید با برداشت اش زود سمته در رفت و در را باز کرد خواهرش را دید که با دست و گردن خونی تو آینه به خودش نگاه میکرد
شوهوا زود سمتش رفت و در آغوش اش گرفت با گریه های که میکرد گفت
شوهوآ: ایی خواهش میکنم با خودت اینجوری نکن
دختره کمی خواهرش را از خودش دور کرد و خیره به گوشه ای از حمام بود ایل سونگ میفهمید که چرا این دختر از بقیه دوری میکنه خواهر بزرگش با اشک و دل شکسته بهش خیره شد ایل سونگ به سمتش رفت و از آستینش اون دختره زخمی را گرفت
ایل سونگ: هیچ اشکالی نداره بریم
از حمام بیرون رفتن و آروم رو تخت هر دو نشستن
ایل سونگ: شوهوا حوله. رو بیار موهاش خیسه
شوهوا سمته کمد رفت و حوله را برداشت و به سمته بردارش رفت به دستش داد و ایل سونگ مشغول خوشک کردن موهای خواهرش شد با شتاب در باز شد و با همان صدا ات ترسيده به به بردارش نزدیک شد درست بود اون پدرش بود ...
اقا/پ: خب شب خوبی بود بیدار شدی ؟
به سمته تخت رفت و باز ات را گرفت و از ایل سونگ دورش کرد و با عصبانیت گفت...
اقا/پ: بگو دیکه اون ع*وضی کی بود چرا نمیگی
دختره باز هم اشک هایش جاری شدن و با گریه به پایین خیره شد
اقا/پ: آخه تو چه مرگته چرا از اون نامرد نمیگی شاید خودت دلت میخواست
ایل سونگ عصبی خواهرش را سمته خودش کشوند و پشت سرش او را قرار گرفت و گفت
ایل سونگ: پدر کافیه
اقا/پ: به تو چه ها دختره منه گمشو برو بیرون
با این حرفه پدرش دختره آستین برادرش را گرفت و پشت اش قائم شد
شوهوآ سمته ایل سونگ رفت و عصبی با داد گفت
شوهوآ: اگه ات رو میخواهی اول باید از رو جنازه این دو بچت بگذری
پدرش عصبی دستی تو موهایش کشید و با عصبانیت انگشت اش را سمته اون ها گرفت
اقا/پ: ببین پارک ات باید بگی باید بگی فهمیدی چه خوب هم دوش گرفته
آخر حرفش را زمزمه ای کرد و سمته در رفت ایل سونگ سمته خواهرش چرخید و در اغوشش گرفت دختره با گریه های ارامی که میکرد بدنش میلرزید
ایل سونگ: چیزی نیست تا وقتی من پیشتم هیچ کس هیچ کاری باهات نمیکنه
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.