مافیای عاشق من 🖤🌱
مافیای عاشق من 🖤🌱
پارت 26
_تو داری گریه میکنی؟
+ن.. نه ببین واقعا درخواست طلاق دادی؟(گریه)
_اره من شوخی دارم؟
+میدونی از وقتی که رفتی دو روزه دیگ اما من از دو روز پیش هیچی نخوردم و اصلا نخوابیدم؟ ببین من خیلی بهت وابسته شدم نمیتونم ازت دل بکنم.(گریه ی شدید.)
_اولن گریه نکن و دومن من دیگ بر نمیگردم به لئو گفتم اینجا برام خونه گرفته امروز از خونه مامانتینا میرم.
^دخترم با کی حرف میزنی؟
_هیچ... هیچکی. خدافظ.
^خب با کی حرف میزدی؟
_هیچکی. راستی من امروز میرم خونه ی خودم لئو برام خونه گرفته.
^من نمیزارم بری.تازه اومدی.
_نمیش ک ب شما همش زحمت بدم.
^نه عزیز دلم این چه حرفیه. حالا با کی حرف میزدی؟
_مامان دعوام نمیکنی؟
^ن دختر گلم.
_کوک بود.
^خب چی میگفت؟
_همش داشت گریه میکرد و میگفت از وقتی رفتی ن خوابیدم و ن چیزی خوردم. نمیدونم چیکار کنم من هم دوسش دارم و هم نمیخوام برگردم اون درخواست طلاقم ک دادم گف پاره کردمش.
^(رفت لاریسا رو بغل کرد) عزیزم اشکال نداره یا بر میگردی و یا خراب میش دیگ.
_نمیدونم(بغض)
«یکسال بعد»
لاریسا ویو:
تو این یکسال من امریکا بودم و برای خودم خونه گرفتم و دیگ مستقل شدم. خبری از جونگ کوک ندارم و درگیر شم. من هنوز دوسش دارم و دیگ امیدوارم زندکی روی خوششو به ما نشون بده.
جونگ کوک ویو:
الان یه سال از رفتن لاریسا میگذره و من روزبهروز بدتر میشم. تو این یکسال جیمین و جنی حواسشون خیلی به من بوده و من سادیسمم درمان شده. امروز میخوام برم امریکا و برم خونه ی مامانم ببینم...
پارت 26
_تو داری گریه میکنی؟
+ن.. نه ببین واقعا درخواست طلاق دادی؟(گریه)
_اره من شوخی دارم؟
+میدونی از وقتی که رفتی دو روزه دیگ اما من از دو روز پیش هیچی نخوردم و اصلا نخوابیدم؟ ببین من خیلی بهت وابسته شدم نمیتونم ازت دل بکنم.(گریه ی شدید.)
_اولن گریه نکن و دومن من دیگ بر نمیگردم به لئو گفتم اینجا برام خونه گرفته امروز از خونه مامانتینا میرم.
^دخترم با کی حرف میزنی؟
_هیچ... هیچکی. خدافظ.
^خب با کی حرف میزدی؟
_هیچکی. راستی من امروز میرم خونه ی خودم لئو برام خونه گرفته.
^من نمیزارم بری.تازه اومدی.
_نمیش ک ب شما همش زحمت بدم.
^نه عزیز دلم این چه حرفیه. حالا با کی حرف میزدی؟
_مامان دعوام نمیکنی؟
^ن دختر گلم.
_کوک بود.
^خب چی میگفت؟
_همش داشت گریه میکرد و میگفت از وقتی رفتی ن خوابیدم و ن چیزی خوردم. نمیدونم چیکار کنم من هم دوسش دارم و هم نمیخوام برگردم اون درخواست طلاقم ک دادم گف پاره کردمش.
^(رفت لاریسا رو بغل کرد) عزیزم اشکال نداره یا بر میگردی و یا خراب میش دیگ.
_نمیدونم(بغض)
«یکسال بعد»
لاریسا ویو:
تو این یکسال من امریکا بودم و برای خودم خونه گرفتم و دیگ مستقل شدم. خبری از جونگ کوک ندارم و درگیر شم. من هنوز دوسش دارم و دیگ امیدوارم زندکی روی خوششو به ما نشون بده.
جونگ کوک ویو:
الان یه سال از رفتن لاریسا میگذره و من روزبهروز بدتر میشم. تو این یکسال جیمین و جنی حواسشون خیلی به من بوده و من سادیسمم درمان شده. امروز میخوام برم امریکا و برم خونه ی مامانم ببینم...
۲.۳k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.