سناریو

#فیک
#استری_کیدز

سناریو(وقتی میفهمن پدرمون مافیاست)

(چان)
-یا جد خودم...هی من میگم این چرا وحشیه

(لینو)
ایشون تعجبی نمیکنه چون میدونه که هیچ مافیا و گانگستری حرفش نمیشن

(چانگبین)
-ا/ت...بابات آدمم میکشه؟
+اره قاچاق اعضای بدن...مگه نمیدوستی؟{ا/ت مردم آزار}
-{بچه خودشو خیس کرد}

(هیونجین)
-هوم نه بابا؟نکشیمون
+شوخی گرفتی؟
-اره چون باباتم دلش نمیاد به من چیزی بگه

(هان)
از اونجایی که داشتین دعوا میکردین یهو با پدرت تهدیدش میکنه اما اون فقط میگه:
-مافیا؟توکه خود هیولایی خودتو دیدی وقتی عصبانی میشی؟

(فلیکس)
-من لب تر کنم کل تارهای صوتی بابات پاره میشه منو با مافیا بودنش میترسونی؟
+باشه بابا گرگعلی

(سونگمین)
-نه بابا؟
+اوهوم اره
-باشه پس برو به بابای مافیات بگو بهت خوراکی بده
+یااا پاپی

(جونگین)
-ا/ت
+هوم؟
-اگه قول بدم بچه خوبی باشم قول میدی به بابات چیزی نگی؟{خودشو ناز میکنه}
+وای جونگین نکن...دلم ضعف رفت...باشه باشه قول میدم
دیدگاه ها (۶)

سناریو

چندپارتی(وقتی حسودی میکنه و...)پارت1

تکپارتی(وقتی مریض میشه و...)

تکپارتی(وقتی برادرت بود و...)

⁴⁷پنج سال بعد...... ا/تم:وسایلتون رو جمع کردید؟ ا/ت: اره م:...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

#اکسه_مافیا پارت25یه چیز جالب هم که منو ا.ت فهمیدیم این بود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط