تکپارتی(وقتی مریض میشه و...)

#فیک
#استری_کیدز

تکپارتی(وقتی مریض میشه و...)

قطرات بارون با سرعت با سطح خیابون برخورد میکردن.شما با سرعت قدم برمیداشتین تا سریعا به خونه برسین،چتر تورو پوشونده بود اما فلیکس زیر چتر پنهان نمیشد و توی بارون میدویید؛پیراهنش به کل خیس شده بود و قطرات آب به آرومی از موهای خیسش سقوط میکردن
و همین باعث میشد عصبی بشی.
+فلیکس بیا زیر چتر خیس آب شدی
-جذابیتم به همینه
+اها به خریتت؟...به جون خودم مریض بشی امکان نداره ازت مراقبت کنم
اما توجهی نکرد و مثل یک بچه 2 ساله توی چاله های کم آب خیابون پرید و مجددا سر تا پا خیس شد.بعد از 20 مین بلاخره به ورودی خونه رسیدید،کلید رو وارد قفل کرد و آروم چرخوند؛در با تق آرومی باز شد.چتر رو بستی و وارد فضای خونه شدی،در رو پشت سرت بستی و چتر رو سرجای سابقش قرار دادی.
به طرف اتاق مشترکتون رفتی و از لابه لای در که تا نیمه باز بود فلیکس رو تماشا کردی،گوشه اتاق توی خودش جمع شده بود.به سرعت به سمتش حمله ور شدی و جلوش زانو زده نشستی.
+هی حالت خوبه؟
-نـ..نه ا..اصلا
از سرما اندامش به لرزه وادار شده بودن،پوفی از کلافگی کشیدی و به طرف کمد گوشه اتاق رفتی و حوله اش به همراه یک دست لباس رو از میان باقی لباس ها انتخاب کردی.مجددا به طرفش رفتی و روبه روش نشستی.
+بیا این لباسا رو بپوش تا من برمیگردم
لباس هارو بهش تحویل دادی و به طرف پذیرایی قدم برداشتی؛به سمت آشپزخونه رفتی و سریعا پاکت شیر رو از فضای یخچال بیرون آوردی و روی اپن قرار دادی.اجاق گاز رو روشن کردی و محتوای پاکت رو داخل شیرجوش ریختی و روی اجاق گذاشتی،مجددا به طرف اتاق
مشترکتون رفتی و به سمت جسمش که دراز کشیده روی تخت پخش شده بود قدم برداشتی.کنارش روی تخت نشستی و حوله روی کمد کوچیک کنار تخت رو برداشتی،با دقت لابه لای موهاش کشیدی و خیسی موهاش رو به حوله منتقل کردی؛زیر لب غرغر کردی.
+حقته ازت مراقبت نکنم
-من که چیزی نگفتم میتونی نکنی
لحنش کاملا از روی ناراحتی بود،دستتو پس زد و پشت بهت شد؛لبخند کمررنگی زدی و وادارش کردی به سمتت بچرخه.
-میخوام بخوابم
+یعنی الان ناراحتی؟
-نخیر اصلا
+قهر شدنتم کیوته بشر...بعدشم شوخی کردم مگه میشه مریض بشی و ازت مراقبت نکنم هوم؟میرم برات یه لیوان شیرداغم بیارم حالتو جا بیاره
به طرف اشپزخونه رفتی و شعله اجاق رو خاموش کردی ومحتوای داخل شیرجوش رو داخل لیوان شیشه ای ریختی.لیوان رو بین انگشتات گرفتی و به طرف اتاقتون رفتی،مجددا به سمت تخت رفتی و کنارش نشستی.دستشو گرفتی و کمکش کردی بشینه،لیوان شیر رو بهش دادی و آروم سر شکید.
لیوان خالی رو ازش گرفتی و پتو رو تمام روی جسمش کشیدی،بوسه ای روی پیشونیش زدی و آروم از روی تخت بلند شدی و بالبخند لب زدی.
+استراحت کن جوجوی من
پلکهاش به آرومی سنگین شد و به خواب فرو رفت،نفس عمیقی بیرون دادی و به طرف در اتاق رفتی و آروم از اتاق خارج شدی،در رو پشت سرت بستی و اجازه دادی تا به راحتی بخوابه.

(احساس میکنم خیلی بد شد...خلاصه ببخشید زیبا اگه درخواستیت چیزی که میخواستی نشد)
دیدگاه ها (۱۶)

سناریو

سناریو

تکپارتی(وقتی برادرت بود و...)

تکپارتی(وقتی دیگه نمیتونستی...)

My angel (part5)نفهمیدی چیشد که مرد ازت جدا شد و با خوردن مش...

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط