سلام من جانگ ا/ت هستم ۱۹ سالمه وقتی ۱۴ سالم بود مادرم از
سلام من جانگ ا/ت هستم ۱۹ سالمه وقتی ۱۴ سالم بود مادرم از دنیا رفت و پدرم با یه زن دیگه ازدواج کرد اون زن یه پسر داره که پنج سال ازم بزرگتره اسمش هان سوکه من هم ازش بدم میاد هم ازش میترسم چون خیلی مست میکنه و تا فرصتش پیش میاد دوستاشو میاره خونه. اما من و دوستام یه اکیپ هشت نفره داریم که من تنها دختر اکیپ مونم و بغیه پسر، اما اونا بهترین ادمای زندگیمن و همیشه به هم کمک میکردیم
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
صبح وقتی نور خورشید به صورتم خورد بیدار شدم ساعت هشت بود یه دوش ۵ مینی گرفتم موهام و خشک کردم و روتین پوستی انجام دادم لباسمو عوض کردم رفتم پایین
(نا مادری ا/ت _ پدر ات+)
_ بیدار شدی؟ بیا کمکم کن میزو بچینم
ات: اومدم
رفتم کمک کردم میزو چیدیم بابام و هان سوک اومدن داشتیم صبحونه میخوردیم که...
_بچه ها ما میخوایم یچیزی بهتون بگیم
+گوش کنین من و مادرتون از طرف شرکت باید به یه سفر کاری بریم و شما دوتا تو خونه میمونین
هان سوک: باشه
ا. ت: چی؟ منو این؟
_مگه پسر من چشه؟
ات: بابا من نمیخوام با هان سوک تنها تو خونه بمونیم
+حرف نباشه
ا/ت: ایششش باشه
زود صبحونمو خوردم رفتم بالا تو اتاقم گوشیمو برداشتم رفتم تو گروه اکیپمون
ا/ت: سلام، میگم من حوصلم سر رفته بریم بیرون
کوک: سلام، من پایم
جیهوپ: منم پایم بریم
جیمین: اره بریم فقط کجا؟
تهیونگ: بریم شهر بازی
ا/ت: اره بریم شهر بازی
جین: منم موافقم
شوگا: من خوابم میاد میشه نیام
ا/ت: شوگا تو همیشه خوابت میاد، اجازه نداری نیای
نامجون: اره درسته
شوگا: باشه بابا، کی میریم؟
جین: ساعت چهار خوبه؟
تهیونگ: اره خوبه
ا/ت: پس ساعت چهار میریم شهر بازی
کوک: اوهوم، خوبه
ات: پس تا اونموقع خدافظ
جیهوپ: خدافظ
گوشیمو گذاشتم کنار که نفهمیدم کی خوابم برد
نزدیک ساعت چهار بیدار شدم دیدم ساعت ۳:۲٠ رفتم لباس پوشیدم موهامو بستم می خواستم برم که
+ کجا میری؟
ا ت: با دوستام میرم بیرون
+کی؟
ا ت: یونا و مینجی (هر وقت میخوام با بچه ها برم بیرون اسم این دوتا دخترو می گم اگه بفهمن دوستام پسرن کله ی خودم که هیچ کله ی اونارم میکنن)
+ دیر نکن
ا ت: باشه
از خونه رفتم بیرون که دیدم هان سوک و دوستاش دم درن میخواستم تاکسی بگیرم
هان سوک: کجا میری؟
ات: به تو چه
هان سوک: دختره پررو جواب منو میدی
اومد سمتم ترسیدم که یهو تاکسی وایستاد سریع سوار شدم
ا/ت: برو شهر بازی
مرده: اوکی
هان سوک: این دفعه رو شانس اورد
رسیدم شهر بازی کوک و جیمین جلو ی شهر بازی وایساده بودن رفتم سمتشون
ات: سلام
کوک و جیمین: سلام
ات: بغیه هنوز نیومدن؟
کوک: نه
چند دقیقه دیگه بغیه هم رسیدن رفتیم تو...
ادامه دارد...
پارت اول زیاد جالب نمیشه
ساری اگه بد بود، مایل به حمایت؟
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
صبح وقتی نور خورشید به صورتم خورد بیدار شدم ساعت هشت بود یه دوش ۵ مینی گرفتم موهام و خشک کردم و روتین پوستی انجام دادم لباسمو عوض کردم رفتم پایین
(نا مادری ا/ت _ پدر ات+)
_ بیدار شدی؟ بیا کمکم کن میزو بچینم
ات: اومدم
رفتم کمک کردم میزو چیدیم بابام و هان سوک اومدن داشتیم صبحونه میخوردیم که...
_بچه ها ما میخوایم یچیزی بهتون بگیم
+گوش کنین من و مادرتون از طرف شرکت باید به یه سفر کاری بریم و شما دوتا تو خونه میمونین
هان سوک: باشه
ا. ت: چی؟ منو این؟
_مگه پسر من چشه؟
ات: بابا من نمیخوام با هان سوک تنها تو خونه بمونیم
+حرف نباشه
ا/ت: ایششش باشه
زود صبحونمو خوردم رفتم بالا تو اتاقم گوشیمو برداشتم رفتم تو گروه اکیپمون
ا/ت: سلام، میگم من حوصلم سر رفته بریم بیرون
کوک: سلام، من پایم
جیهوپ: منم پایم بریم
جیمین: اره بریم فقط کجا؟
تهیونگ: بریم شهر بازی
ا/ت: اره بریم شهر بازی
جین: منم موافقم
شوگا: من خوابم میاد میشه نیام
ا/ت: شوگا تو همیشه خوابت میاد، اجازه نداری نیای
نامجون: اره درسته
شوگا: باشه بابا، کی میریم؟
جین: ساعت چهار خوبه؟
تهیونگ: اره خوبه
ا/ت: پس ساعت چهار میریم شهر بازی
کوک: اوهوم، خوبه
ات: پس تا اونموقع خدافظ
جیهوپ: خدافظ
گوشیمو گذاشتم کنار که نفهمیدم کی خوابم برد
نزدیک ساعت چهار بیدار شدم دیدم ساعت ۳:۲٠ رفتم لباس پوشیدم موهامو بستم می خواستم برم که
+ کجا میری؟
ا ت: با دوستام میرم بیرون
+کی؟
ا ت: یونا و مینجی (هر وقت میخوام با بچه ها برم بیرون اسم این دوتا دخترو می گم اگه بفهمن دوستام پسرن کله ی خودم که هیچ کله ی اونارم میکنن)
+ دیر نکن
ا ت: باشه
از خونه رفتم بیرون که دیدم هان سوک و دوستاش دم درن میخواستم تاکسی بگیرم
هان سوک: کجا میری؟
ات: به تو چه
هان سوک: دختره پررو جواب منو میدی
اومد سمتم ترسیدم که یهو تاکسی وایستاد سریع سوار شدم
ا/ت: برو شهر بازی
مرده: اوکی
هان سوک: این دفعه رو شانس اورد
رسیدم شهر بازی کوک و جیمین جلو ی شهر بازی وایساده بودن رفتم سمتشون
ات: سلام
کوک و جیمین: سلام
ات: بغیه هنوز نیومدن؟
کوک: نه
چند دقیقه دیگه بغیه هم رسیدن رفتیم تو...
ادامه دارد...
پارت اول زیاد جالب نمیشه
ساری اگه بد بود، مایل به حمایت؟
۱۱.۹k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.