"وسایلمو اوردن
"وسایلمو اوردن
•میشه خلوت ازت خدافزی کنم.. (اروم)
" سرمو به معنای ار تکون دادم
•رفتیم پشت عمارت
ات
کوک
من کوکو خیلی وقته میشناسم
فقط خواستم بدونی
زمانی کوک کمکم کرد و منو دست بغل خودش کرد
که همه ی خانوادمو از دست داده بودم
اون بهم کمک کرد
کوک تا حالا عاشق نشده
ولی درد زیاد کشیده
تا جایی که میدونم ۱۶ ساای تو ی تصادف مادر بزرگ پدر بزرگ مادر پدر عموشو خواهرشو از دست داد
تضادفی که خودش نبود
بعد اون
دیدن خوشحالی بقیه براش عذاب بود
کوک خیلی مغروره
و برای منم خیلی عجیبه که تو چجوری تونستی اشکشو در بیاریو دلشو بشکونی
ولی
اگه یکی اینجا واقعا عوضی باشه
اون تویی
"کیم
•واست متاسفم
ولی
ولی اگه یکم انصاف داری
به حرفای من
کارای کوک
خوب فک کن
شاید بتونی درستش کنی
•پدر و مادرتو
کوک مجبور بود بکشه
اون موقع
کوک
سر گروه مافیا نبود
مث من بود
و فرمان تهیونگ انجام میداد
ولی
تمام قتلای تهیونگو این انجام مبداد
چون مجبور بود
وگرنه خودش میشد کشته تهیونگ
و هیچوقت
هیچوقت نمیخواد کسی بفهمه که ی مدت پیش تهیونگ کار میکرد
حتا اگه جونشم وسط باشه
اینو نمیگ
الانم بفهمه من گفتم
خیلی عصبی میشه
منم از تهیونگ شنیدم
میدونی
تو خیلی بد کردی
✓ات
بیا بریم
چمدوناتو گذاشتم
•خدافز
رفتم تو عمارت
" بغضم گرفته بود
شدید
این
این خیلی بد بود
من
من این همه مدت
بخاطر چیزی الکی سرزنشش کردم..
•میشه خلوت ازت خدافزی کنم.. (اروم)
" سرمو به معنای ار تکون دادم
•رفتیم پشت عمارت
ات
کوک
من کوکو خیلی وقته میشناسم
فقط خواستم بدونی
زمانی کوک کمکم کرد و منو دست بغل خودش کرد
که همه ی خانوادمو از دست داده بودم
اون بهم کمک کرد
کوک تا حالا عاشق نشده
ولی درد زیاد کشیده
تا جایی که میدونم ۱۶ ساای تو ی تصادف مادر بزرگ پدر بزرگ مادر پدر عموشو خواهرشو از دست داد
تضادفی که خودش نبود
بعد اون
دیدن خوشحالی بقیه براش عذاب بود
کوک خیلی مغروره
و برای منم خیلی عجیبه که تو چجوری تونستی اشکشو در بیاریو دلشو بشکونی
ولی
اگه یکی اینجا واقعا عوضی باشه
اون تویی
"کیم
•واست متاسفم
ولی
ولی اگه یکم انصاف داری
به حرفای من
کارای کوک
خوب فک کن
شاید بتونی درستش کنی
•پدر و مادرتو
کوک مجبور بود بکشه
اون موقع
کوک
سر گروه مافیا نبود
مث من بود
و فرمان تهیونگ انجام میداد
ولی
تمام قتلای تهیونگو این انجام مبداد
چون مجبور بود
وگرنه خودش میشد کشته تهیونگ
و هیچوقت
هیچوقت نمیخواد کسی بفهمه که ی مدت پیش تهیونگ کار میکرد
حتا اگه جونشم وسط باشه
اینو نمیگ
الانم بفهمه من گفتم
خیلی عصبی میشه
منم از تهیونگ شنیدم
میدونی
تو خیلی بد کردی
✓ات
بیا بریم
چمدوناتو گذاشتم
•خدافز
رفتم تو عمارت
" بغضم گرفته بود
شدید
این
این خیلی بد بود
من
من این همه مدت
بخاطر چیزی الکی سرزنشش کردم..
۹.۱k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.