"رسیدم عمارت
"رسیدم عمارت
•تو اینجا کیچا میکنی
" با چمدونام
در حال کشیدن چمدون
کوک گف بیام
ینی داشتم میپریدم از پنجره گف بیا
•خل شدی
"بودم رو نمیکردم
کوک کووو
•تو دفترش
" میرم پیش...
•نرو
"چرااا
•نرو دیگ عه
" رفتم اتاقم
عیییش
اخیش
لباسامو چیدم
لباس خدمتکاری کاری رو پوشیدم
رفتم پایین ویسگی یخ برداشتم
رفتم اتاق کوک
"بفر..مایید
*دیدمش
نیشخند
من ویسگی یادم نمیاد ازت خواسته باشم
" ببخش..
*بابت خودکشی
ادمت میکنم
و همینطور جیهوپ
"ددی
*ددی..؟!
"ددی
*ارباب
" ولی
*همین که شنیدی
"رفتم بیرون تو اتاقم
*معلوم بود چیزی نخرده قار قور شکمش پیدا بود
گفتم غذا ببرن براش
" نشسته بودم همینجوری خیره شده بودم به یجا
#بیگی کوفت کن
"یاد یچیزی افتادم
اگه دادو بیداد را بندازم
حتما کوک میاد اینو خفه میکنه
" هوی درس حرف بزن با منااا
٪نزنم چی میش
اوخی نکنه دوبار گری میکنی ددی جونت بیاد نجاتت بدهههه
"اینجا که در مورد کوک گف واقعا دلم خواس تیکه پارش کنم
*صداشونو شنیدم
رفتم که ببینم چیه
دیدم ات موهای دختررو گرفته دار میکشه دختررو میزنه
" جرعت داری ی بار دیگ در مورد کوک اینجوری بگو زنیکههههههههه (داد)
*خندیدم
٪فرار کردم
روانیییییی
"با منی
وایسااا
دوییدم که برم سمتش کوک جلومو گرف
" جنده بیشعور پارت میکنممممممممم
*وایسا واسا عه
"عیش
*تو که میتونی انقد خوب از پس خودت بر بیای چرا منو وارد قضایا میکنی ها
" این چیزه
عهه
ارباب
"من دلم میخواد تا صب بهت بگم ددی
ددی ددی ددی
اقن بیا منو بزن
دعوام کن
تهدید کن
فش بده
من بیخیال نمیشم
برگشتم برم تو اتاقم
نگاش کردم
دددددی
*خندیدم
ددی قاتل
ولی ارباب
هر کاری کنی
من دیگ ددیت نیستم نمیشم
" هستی بودی میمونی
*میبینیم
"یهو سگی عصبی شدم بشقابو برداشتم با جیغ پرت کردم سمت دیوار
تو ددددددیمییییییی
*اروم اروم باش ات
" ی تیکشو برداشتم
با عصبانیت رو دستم میکشیدم انقد عصبی بودم نمیفهمیدم چیکار میکنم
پاهام همه خونی بود چون رو شیشه بودن
*رفتم بغلش کردم برایت(درس نوشتم..🗿؟!) استایل
بردمش بیرون از اتاق
تو اتاق کارم
دستاشو گرفتم
اروم باش
اروم باش عه
"گریم گرفت
*ببینم دستتو
این چه کاریه اخهههه
•صداهارو شنیدم رفتم اتاق کار کوک
این چیکار کرد باز
" خفه شوووووو
*اروم باش عههههههه
داشتم شیشه ها رو در میاوردم از دست پاش
ببین چیکار کردی با خودت
عه عه عه
"اخ اخ اروم
ایی درد میکنه هق
*تهمل کن نمیشه کاریش کرد
•انقد این تو این مدت خودشو زخمی کرد امار تکمیل شد
*تو برو پانسمان بیار
•تو اینجا کیچا میکنی
" با چمدونام
در حال کشیدن چمدون
کوک گف بیام
ینی داشتم میپریدم از پنجره گف بیا
•خل شدی
"بودم رو نمیکردم
کوک کووو
•تو دفترش
" میرم پیش...
•نرو
"چرااا
•نرو دیگ عه
" رفتم اتاقم
عیییش
اخیش
لباسامو چیدم
لباس خدمتکاری کاری رو پوشیدم
رفتم پایین ویسگی یخ برداشتم
رفتم اتاق کوک
"بفر..مایید
*دیدمش
نیشخند
من ویسگی یادم نمیاد ازت خواسته باشم
" ببخش..
*بابت خودکشی
ادمت میکنم
و همینطور جیهوپ
"ددی
*ددی..؟!
"ددی
*ارباب
" ولی
*همین که شنیدی
"رفتم بیرون تو اتاقم
*معلوم بود چیزی نخرده قار قور شکمش پیدا بود
گفتم غذا ببرن براش
" نشسته بودم همینجوری خیره شده بودم به یجا
#بیگی کوفت کن
"یاد یچیزی افتادم
اگه دادو بیداد را بندازم
حتما کوک میاد اینو خفه میکنه
" هوی درس حرف بزن با منااا
٪نزنم چی میش
اوخی نکنه دوبار گری میکنی ددی جونت بیاد نجاتت بدهههه
"اینجا که در مورد کوک گف واقعا دلم خواس تیکه پارش کنم
*صداشونو شنیدم
رفتم که ببینم چیه
دیدم ات موهای دختررو گرفته دار میکشه دختررو میزنه
" جرعت داری ی بار دیگ در مورد کوک اینجوری بگو زنیکههههههههه (داد)
*خندیدم
٪فرار کردم
روانیییییی
"با منی
وایسااا
دوییدم که برم سمتش کوک جلومو گرف
" جنده بیشعور پارت میکنممممممممم
*وایسا واسا عه
"عیش
*تو که میتونی انقد خوب از پس خودت بر بیای چرا منو وارد قضایا میکنی ها
" این چیزه
عهه
ارباب
"من دلم میخواد تا صب بهت بگم ددی
ددی ددی ددی
اقن بیا منو بزن
دعوام کن
تهدید کن
فش بده
من بیخیال نمیشم
برگشتم برم تو اتاقم
نگاش کردم
دددددی
*خندیدم
ددی قاتل
ولی ارباب
هر کاری کنی
من دیگ ددیت نیستم نمیشم
" هستی بودی میمونی
*میبینیم
"یهو سگی عصبی شدم بشقابو برداشتم با جیغ پرت کردم سمت دیوار
تو ددددددیمییییییی
*اروم اروم باش ات
" ی تیکشو برداشتم
با عصبانیت رو دستم میکشیدم انقد عصبی بودم نمیفهمیدم چیکار میکنم
پاهام همه خونی بود چون رو شیشه بودن
*رفتم بغلش کردم برایت(درس نوشتم..🗿؟!) استایل
بردمش بیرون از اتاق
تو اتاق کارم
دستاشو گرفتم
اروم باش
اروم باش عه
"گریم گرفت
*ببینم دستتو
این چه کاریه اخهههه
•صداهارو شنیدم رفتم اتاق کار کوک
این چیکار کرد باز
" خفه شوووووو
*اروم باش عههههههه
داشتم شیشه ها رو در میاوردم از دست پاش
ببین چیکار کردی با خودت
عه عه عه
"اخ اخ اروم
ایی درد میکنه هق
*تهمل کن نمیشه کاریش کرد
•انقد این تو این مدت خودشو زخمی کرد امار تکمیل شد
*تو برو پانسمان بیار
۱۳.۹k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.