عشق جاودان

عشق جاودان
پارت ۱۵۶
مثل همیشه انتظار داشتم دازای بیاد بغلم کنه ولی محلم نداد
چویا: دازای
دازای: هوم؟
چویا: ناراحت شدی ؟
دازای: نه نشدم


چویا: پس چرا ازم دوری میکنی؟
دازای:تو اول دوری کردی
چویا: من بخاطر خودت اینکارو کردم ، تو هنوز باید استراحت کنی و به قلبت هیچ فشاری نیاری ، خیلی نگرانتم پس فعلا صبر داشته باش ، باشه ؟
دازای: باشه
چویا: آفلین بابایی ، حالا نمیای بغلم کنی؟
دازای بغلم کرد و لبام رو کوتاه بوسید و بعد خوابیدیم

*چند ماه بعد*
خسته وارد خونه شدم
چویا: من برگشتممم
دازای: خوش اومدی عزیزم ، مدرسه چطور بود؟
چویا: خوب بود ، حالت خوبه؟
دازای: آره چند ماه گذشته دیگه کامل خوب شدم
چویا: خوبه ، ولی هنوز نگرانم
دازای: نگران نباش دیگه خوبه خوبم
چویا:اوهوم
دیدگاه ها (۰)

عشق جاودانپارت ۱۵۷لباسام رو عوض کردم . داخل خونه دازای رو ند...

عشق جاودان پارت ۱۵۸ویو چویا همه کار ها انجام شده بود و کلی ع...

عشق جاودانپارت ۱۵۵چویا: آها، خب بفرمایید بشینیدروی مبل نشستی...

عشق جاودان پارت ۱۵۴جینوو: پس شب میایم فعلاااا دازای: میبینمت...

SENARIO :: The Hunters Lave for the Devil :: PART :: 10

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط