مافیای جذاب من
مافیای جذاب من
P_⁹
&بگ...
حرفش باب وسخی یونا قطع شدـ
(اونا از تو ماشین)
♡نگا بوسیدش اووو
ا/ت: یادم باشه لبا داداشمو با واکتس بشورم
♡عروسی داریم... نه یعنی دوتا عروسی داریم
ا/ت: زبونتو گاز بگیر نمیزارم داداشم با یونا ازدواج کنه
♡غیرتیه رو داداشش
ا/ت: آره.. برم بیارمش
♡نع وایسا مینسوک میبوستش
ا/ت: نمیتونم این وضع او تحمل کنم.... بیا بریم
☆بای اوپا
&بای
☆خب بریم
♡بریم
ا/ت: لبا تو پاک کن بریم
حرکت کردیم بعد چند دقیقه رسیدیم به بار پیداه شدیم و رفتیم تو بار بوی الکل پیچیده بود زیاد خوشم نمیاد جلو تر رفتیم دخترها خودشونو می مالوندن به پسرا یا کیس میرفتن رفتیم سر یه میز
گارسون: چیزی میل دارید
♡۳ویسیکی
آوردن مشغول خوردن شدیم بعد رفتیم وست که برقصیم خیلی خوش میگذشت خسته شدم اومدم نشستم لیا و یونا هم اومدن فردا روز عقدمه هه
♡وای چه حالی داد
☆خیلی
ا/ت: آره خداییی
داشتیم می خندیدیم مه چشمم خورد به در مه باز شد دوتا مرد اومدن تو یکیشون خیلی آشنا بود جلوتر که اومدن دیدم مینسوک و جیمینن
ا/ت: بدبخت شدم
♡چرا
☆عه
ا/ت: جیمین و مینسوک
☆واتتتت
ا/ت: جیمین منو ببینه پارم
♡عه بزار صداشون کنم
☆ا/ت: نه
♡هعی مینسوکککککک
&عه بچه ها
جیمین ویو
رفتیم بار داشتیم یه میز خالی پیدا کنیم که یه دختر مینسوک و صدا زد مثله اینکه میشناختش رفتیم سر میز که ا/تم دیدم
جیمین: ا/ت
ا/ت: عه... ت.. هم اینجایی
جیمین: مگه نگفتم نیا بار
ا/ت: تو خودت چرا اومدی
&یونا انیو
☆انیو اوپا
جیمین: من و ا/ت میریم و میایم
&باش
ا/ت: کجت.. بچه ها الان میام
☆از حق نگذریم شوهرش قشنگه
♡آه
&چیش قشنگه ها
♡☆حسودی آی. حسودی
☆اوپا حسودی نکن
&هه حسودی نخیرمممم
جیمین: ا/ت: چرا اومدی اینجا
ا/ت: چون دوست داشتم
جیمین: تو نمیتونی بیای گفتمت نیا
ا/ت: اصلا ب.....
حرف ا/ت: بخاطر کار تعجب آور جیمین خفه شد و تعجب کره بود...
🔪🔪🔪خماریییی خخمارییی🔪🔪
خب خب اینم یه پارت
بچه ها تا یه پارت نمیزارم آنفالو نکنید من امتحان دارم درک کنید اه😐😥
و اینکه من اسم فیکو کپی نکردم محض احتیاط ها🤗😐😐
P_⁹
&بگ...
حرفش باب وسخی یونا قطع شدـ
(اونا از تو ماشین)
♡نگا بوسیدش اووو
ا/ت: یادم باشه لبا داداشمو با واکتس بشورم
♡عروسی داریم... نه یعنی دوتا عروسی داریم
ا/ت: زبونتو گاز بگیر نمیزارم داداشم با یونا ازدواج کنه
♡غیرتیه رو داداشش
ا/ت: آره.. برم بیارمش
♡نع وایسا مینسوک میبوستش
ا/ت: نمیتونم این وضع او تحمل کنم.... بیا بریم
☆بای اوپا
&بای
☆خب بریم
♡بریم
ا/ت: لبا تو پاک کن بریم
حرکت کردیم بعد چند دقیقه رسیدیم به بار پیداه شدیم و رفتیم تو بار بوی الکل پیچیده بود زیاد خوشم نمیاد جلو تر رفتیم دخترها خودشونو می مالوندن به پسرا یا کیس میرفتن رفتیم سر یه میز
گارسون: چیزی میل دارید
♡۳ویسیکی
آوردن مشغول خوردن شدیم بعد رفتیم وست که برقصیم خیلی خوش میگذشت خسته شدم اومدم نشستم لیا و یونا هم اومدن فردا روز عقدمه هه
♡وای چه حالی داد
☆خیلی
ا/ت: آره خداییی
داشتیم می خندیدیم مه چشمم خورد به در مه باز شد دوتا مرد اومدن تو یکیشون خیلی آشنا بود جلوتر که اومدن دیدم مینسوک و جیمینن
ا/ت: بدبخت شدم
♡چرا
☆عه
ا/ت: جیمین و مینسوک
☆واتتتت
ا/ت: جیمین منو ببینه پارم
♡عه بزار صداشون کنم
☆ا/ت: نه
♡هعی مینسوکککککک
&عه بچه ها
جیمین ویو
رفتیم بار داشتیم یه میز خالی پیدا کنیم که یه دختر مینسوک و صدا زد مثله اینکه میشناختش رفتیم سر میز که ا/تم دیدم
جیمین: ا/ت
ا/ت: عه... ت.. هم اینجایی
جیمین: مگه نگفتم نیا بار
ا/ت: تو خودت چرا اومدی
&یونا انیو
☆انیو اوپا
جیمین: من و ا/ت میریم و میایم
&باش
ا/ت: کجت.. بچه ها الان میام
☆از حق نگذریم شوهرش قشنگه
♡آه
&چیش قشنگه ها
♡☆حسودی آی. حسودی
☆اوپا حسودی نکن
&هه حسودی نخیرمممم
جیمین: ا/ت: چرا اومدی اینجا
ا/ت: چون دوست داشتم
جیمین: تو نمیتونی بیای گفتمت نیا
ا/ت: اصلا ب.....
حرف ا/ت: بخاطر کار تعجب آور جیمین خفه شد و تعجب کره بود...
🔪🔪🔪خماریییی خخمارییی🔪🔪
خب خب اینم یه پارت
بچه ها تا یه پارت نمیزارم آنفالو نکنید من امتحان دارم درک کنید اه😐😥
و اینکه من اسم فیکو کپی نکردم محض احتیاط ها🤗😐😐
۲۱.۶k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.