مافیای جذاب من
مافیای جذاب من
P_¹¹
+مزاحمت چیع.... بیا تو
جیمین: اما آخه..
+بیا دیگه خوشحال میشم
با جیمین و مامانم رفتیم داخل من شام نخورده بودم گرسنم بود
ا/ت: مامان
+هوم
ا/ت: من گشنمه
+ای خدا توهم که همش گرسنته
ا/ت: یا
+باشه الان برات شام میارم... جیمین پسرم توهم می خوای
جیمین: نه مرسی من یه چیزی خوردم
مامان ا/ت برای ا/ت شاک کشید ا/تم نشست داشت میخورد مینسوکم اومد
جیمین: آ مینسوک
&عه سلام فکر کردم رفتی خونه
جیمین: نه به اصرار مامان موندم
&خیلی خوبه امشب چیکار کنیم
جیمین: ترجیح میدم گیم بزنیم
&دقیقا
جیمین: پس من یکم دیگه میام
&باش منم تو اتاقم
ا/ت: قبلا کوچیک بودیم با من گیم میزدی(دهن پر)
&حالا با جیمین(زبون در آوردن)
ا/ت: خانوم کفشه ش. دذمیاره و پرت میکنه طرف مینسوک و وینسوک فرار میکنه جیمینم به هشون میخنده ا/ت غذا شو خورد و رفت تو اتاق آرایشش رو پاک کرد و و لباسشو عوض کرد(اسلایپ بعد) بعدش دراز کشید رفت تو گوشیش و توی گروهه خودشو لیا و یونا پیام داد
ا/ت: سلام
☆سلام
کمی بعد لیا
♡سلام
ا/ت: چرا دیر پیام دادی
♡: WCبودم
ا/ت: آها
☆ا/ت
ا/ت: بله یونا
☆مینسوک چیکار میکنه
ا/ت: هعی دارت با جیمین گیم میزنه
☆آها دلم براش تنگ شده
ا/ت: هعیی... منم دلم گیم می خواد
♡اهمممم منم
ا/ت: اوک من برم راضیشون کنم گیم بزنم
☆بچه بخواب ساعت۳شبه فرا عقدته
ا/ت: خوابم نمیاد
♡☆اوکی برو بای
ا/ت: بایی
پایان چت
رفتم از تخت پایین و رفتم تو اتاق مینسوک بدون در زدن
ا/ت: منم می خوام بازی کنم
&جیمین: جیغغغغ
&چرا عین جن زاهر میشی
جیمین: قلبم اومد تو دهنم
ا/ت: منم گیم میزنم بلند شو مینسوک
&بلند نمیشم بعد کای دارم با رفیقم تنها میشم
ا/ت: 1
&چچی
P_¹¹
+مزاحمت چیع.... بیا تو
جیمین: اما آخه..
+بیا دیگه خوشحال میشم
با جیمین و مامانم رفتیم داخل من شام نخورده بودم گرسنم بود
ا/ت: مامان
+هوم
ا/ت: من گشنمه
+ای خدا توهم که همش گرسنته
ا/ت: یا
+باشه الان برات شام میارم... جیمین پسرم توهم می خوای
جیمین: نه مرسی من یه چیزی خوردم
مامان ا/ت برای ا/ت شاک کشید ا/تم نشست داشت میخورد مینسوکم اومد
جیمین: آ مینسوک
&عه سلام فکر کردم رفتی خونه
جیمین: نه به اصرار مامان موندم
&خیلی خوبه امشب چیکار کنیم
جیمین: ترجیح میدم گیم بزنیم
&دقیقا
جیمین: پس من یکم دیگه میام
&باش منم تو اتاقم
ا/ت: قبلا کوچیک بودیم با من گیم میزدی(دهن پر)
&حالا با جیمین(زبون در آوردن)
ا/ت: خانوم کفشه ش. دذمیاره و پرت میکنه طرف مینسوک و وینسوک فرار میکنه جیمینم به هشون میخنده ا/ت غذا شو خورد و رفت تو اتاق آرایشش رو پاک کرد و و لباسشو عوض کرد(اسلایپ بعد) بعدش دراز کشید رفت تو گوشیش و توی گروهه خودشو لیا و یونا پیام داد
ا/ت: سلام
☆سلام
کمی بعد لیا
♡سلام
ا/ت: چرا دیر پیام دادی
♡: WCبودم
ا/ت: آها
☆ا/ت
ا/ت: بله یونا
☆مینسوک چیکار میکنه
ا/ت: هعی دارت با جیمین گیم میزنه
☆آها دلم براش تنگ شده
ا/ت: هعیی... منم دلم گیم می خواد
♡اهمممم منم
ا/ت: اوک من برم راضیشون کنم گیم بزنم
☆بچه بخواب ساعت۳شبه فرا عقدته
ا/ت: خوابم نمیاد
♡☆اوکی برو بای
ا/ت: بایی
پایان چت
رفتم از تخت پایین و رفتم تو اتاق مینسوک بدون در زدن
ا/ت: منم می خوام بازی کنم
&جیمین: جیغغغغ
&چرا عین جن زاهر میشی
جیمین: قلبم اومد تو دهنم
ا/ت: منم گیم میزنم بلند شو مینسوک
&بلند نمیشم بعد کای دارم با رفیقم تنها میشم
ا/ت: 1
&چچی
۲۸.۸k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.