p4
خببب نظرت چیه درباره شب گردی؟
ا/ت: وااا هوسوک تو که الان رامیون خوردی•-•
هوسوک: عه خب چیه بعدشم اون خیلی چیز زیادیم نبود من صبونه ام نخوردم خوببب
ا/ت: من گشنم نیس
هوسوک: تولوخوداااا...
ا/ت: نگو کع قراره با بچه ازدواج... نه ینی چیزههه
هوسوک: ازدواج؟ وات این چی بود الان تو گفتی؟ هنوز حرفای سه سال پیشو میزنی؟
ا/ت: اوممم چیزه میگم نظرت با تخم مرغ چطوره؟
هوسوک: وایییی سانشاینم مرسییییی^³^
ا/ت: •_•
هوسوک: بریم؟
ا/ت: باشه برو... الان که فک میکنم این چیزه زیادیم نبود:)
هوسوک دوباره گونه ا/ت رو بوسیدو گفت: ممنونم سانشاینم
پایان
ا/ت: وااا هوسوک تو که الان رامیون خوردی•-•
هوسوک: عه خب چیه بعدشم اون خیلی چیز زیادیم نبود من صبونه ام نخوردم خوببب
ا/ت: من گشنم نیس
هوسوک: تولوخوداااا...
ا/ت: نگو کع قراره با بچه ازدواج... نه ینی چیزههه
هوسوک: ازدواج؟ وات این چی بود الان تو گفتی؟ هنوز حرفای سه سال پیشو میزنی؟
ا/ت: اوممم چیزه میگم نظرت با تخم مرغ چطوره؟
هوسوک: وایییی سانشاینم مرسییییی^³^
ا/ت: •_•
هوسوک: بریم؟
ا/ت: باشه برو... الان که فک میکنم این چیزه زیادیم نبود:)
هوسوک دوباره گونه ا/ت رو بوسیدو گفت: ممنونم سانشاینم
پایان
۹.۸k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.