𝕡𝕒𝕣𝕥²⁵
𝕡𝕒𝕣𝕥²⁵
"ویو ات"
با درد شدیدی ک کل بدنمو فرا گرفته بود بیدار شدم!
بدنمو نمیتونستم تکون بدم! درد شدیدی داشتم!
+آخخخخ
کنارمو نگاه کردم! تهیونگ خوابیده بود! بد درد داشتم! اما میخواستم بلند بشم! نمیتونستم تکون بخورم! به خاطر وول خوردنام ته هم بیدار شد!
_کجا میری؟
+تهه...نمیتونم تکون بخورم درد دارم!
_ب من چ؟(لبخند ملیحح)
+ته...یه کاری کن! بد دلم درد میکنه،سرم گیج میره!
یهو یادمو ب بچم افتاد! واییی نع!
+وایی نع...هقق....ته بچمون! اگ...اگ سقط شده باشه...هقق
_(لبخندی زد و رفت سراغ کشوی کنار تخت و یه قرص با یه لیوان آب بهم داد) بیا اینو بخور! دردتو تسکین میکنه!
+چرا درست جواب نمیدی؟ اگ این بچه سقط شده باشه هقق من دیگ نمیتونم بچه دار بشم!
دوباره خندید
+چرا میخندی!(باداد)
_چون از اولم بچه ای وجود نداشت! من به اون پرستار پول داده بودم تا بهت این حرفو بزنه!
+چی؟ یعنی این همه مدت! خیلی عوضی ای!
اومدم بلند شم اما افتادم!
+آخخ
لبخندی زد و اومد سمتم،خواست بلندم کنه
+به من دست نزن(باداد)
چون نمیتونستم جلوشو بگیرم و درد داشتم پس بقلم کرد و گذاشتم رو تخت
+ولمم کن میخوام برم!
_خو برو!
+خیلی عوضی! الان من با چه پایی برم؟
_باید دیشب فکراتو میکردی!
از عصبانیت نتونستم خودمو کنترل کنم و بی دلیل زدم زیر گریه!دردام بیشتر عصبیم میکرد!
_گریه نکن!
و منو محکم تو بقلش گرفت و خوابید!
میخواستم لز دستش در برم اما هم درد داشتم هم زورم بهش نمیرسید!
کم کم مسکن اثر کرد و خوابم برد؛
#فیک
#فلیکس
#ته
#نونا
#ات
#هیونجین
#هان
#لینو
#بیتیاس
#استریکیدز
#اسمات
#کمکمکنید
#ادمین
"ویو ات"
با درد شدیدی ک کل بدنمو فرا گرفته بود بیدار شدم!
بدنمو نمیتونستم تکون بدم! درد شدیدی داشتم!
+آخخخخ
کنارمو نگاه کردم! تهیونگ خوابیده بود! بد درد داشتم! اما میخواستم بلند بشم! نمیتونستم تکون بخورم! به خاطر وول خوردنام ته هم بیدار شد!
_کجا میری؟
+تهه...نمیتونم تکون بخورم درد دارم!
_ب من چ؟(لبخند ملیحح)
+ته...یه کاری کن! بد دلم درد میکنه،سرم گیج میره!
یهو یادمو ب بچم افتاد! واییی نع!
+وایی نع...هقق....ته بچمون! اگ...اگ سقط شده باشه...هقق
_(لبخندی زد و رفت سراغ کشوی کنار تخت و یه قرص با یه لیوان آب بهم داد) بیا اینو بخور! دردتو تسکین میکنه!
+چرا درست جواب نمیدی؟ اگ این بچه سقط شده باشه هقق من دیگ نمیتونم بچه دار بشم!
دوباره خندید
+چرا میخندی!(باداد)
_چون از اولم بچه ای وجود نداشت! من به اون پرستار پول داده بودم تا بهت این حرفو بزنه!
+چی؟ یعنی این همه مدت! خیلی عوضی ای!
اومدم بلند شم اما افتادم!
+آخخ
لبخندی زد و اومد سمتم،خواست بلندم کنه
+به من دست نزن(باداد)
چون نمیتونستم جلوشو بگیرم و درد داشتم پس بقلم کرد و گذاشتم رو تخت
+ولمم کن میخوام برم!
_خو برو!
+خیلی عوضی! الان من با چه پایی برم؟
_باید دیشب فکراتو میکردی!
از عصبانیت نتونستم خودمو کنترل کنم و بی دلیل زدم زیر گریه!دردام بیشتر عصبیم میکرد!
_گریه نکن!
و منو محکم تو بقلش گرفت و خوابید!
میخواستم لز دستش در برم اما هم درد داشتم هم زورم بهش نمیرسید!
کم کم مسکن اثر کرد و خوابم برد؛
#فیک
#فلیکس
#ته
#نونا
#ات
#هیونجین
#هان
#لینو
#بیتیاس
#استریکیدز
#اسمات
#کمکمکنید
#ادمین
۲۲.۵k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.