بی نام
بی نام
پارت ۳
ویو جیمین
وارد عمارت که شدیم ات و پدرش آمده بودن استقبال ما من ی محض اینکه ات رو دیدم ضربان قلبم رفت بالا خودم هم نمی دونستم چمه پس بخاطر همین اهمیت ندادم و رفتم داخل
( پدر ات / پدر جیمین & )
/ سلام دوست عزیز چطوری آه ب جیمین چطوری پسرم خوبی
_خوبم ممنون
&جیلی وقته ندیدمت پسر چه روزای داشتیم یادش بخیر
+ سلام خوبی عمو
&آه ات سلام خوبی عمو
ا راستی چان امروز ات آمده بود کافه
/ واقعا بهم نگفته بود
+ خوب گفتم امروز برم ی سری ب عمو بزنم و هم ی قهوه بخورم
/ خوب بابا همین جا قهوه ساز داشتیم
+ آخه قهوه های عمو خوش مزه تره
_عمو حالا بریم بشینیم ( با خنده )
/ او اره اره حتما
ویو ات
عمو و بابا رفتن طبقه ی بالا تا درباره ی کار حرف بزنن و من و جیمین طبقه ی پایین موندیم
+ جیمین بریم ی فیلم ببینیم تا عمو و بابا کارشون تموم شده
_ اره
+ تو چه نوع فیلمی رو دوست داری
_ ترسناک ( با پوزخند )
+ او باشه
ویو جیمین
داشتیم فیلم ترسناک نگاه میکردیم که یکدفعه ات از ترس پرید توی بغلم نمیدونم چرا ولی احساس آرامش میکردم
+ او او ببخشید دست خودم نبود ( از بغلش آمد بیرون )
_ او نه اصلا
راستی برای اتفاقی که امروز صبح افتاد متاسفم
+ اصلا حرفشم نزن اتفاق دیگه برای همه میوفته
_ ن ولی تو باعث شدی ضربان قلب من بره بالا
😳😳😳😳😳+
_چیزه 😶😶 من خودم هم نمیدونم چی میگم تو ب دل نگیر
+ چیو ب دل نگیرم خودت میدونی چی گفتی
ویو ات.
خواستم بزنمش که پدرم آمد و مارو صدا زد که بریم پیش اونا
+ شانس آوردی
_ ببخشید
پرس زمان چند دقیقه قبل
/ پس اوکی شد دیگه برم صداشون بزنم
& او اره فقط نظر پسرم هم مهمه
/اوکی پس من برم صداشون بزنم
& برو
زمان حال
ویو جیمین
آمدیم پیش عمو و پدرم انگار میخواستن ی چیزی رو ب ما بگن
_ پدر چیزی شده
& خوب راستش ما میخواهیم که باند های مافیایی رو باهم یکی کنیم نظرت چیه پسرم
_ خوب من که روی حرف شما حرف نمیزنم
/ خوب پس دیگه تمومه
+ پدر ب حسابن من وارث باند شما هستم نظر من هم مهمه
/خوب نظر تو چیه
+ خوب ب هر حال من قول میکنم
همه خندیدن
ویو نویسنده (😎🤣)
خوب پدر جیمین و ات الان هیچی نگفتن ولی نقشه ها برای این دو نفر دارن دلم برای این دوتا سوخت از همه جا بی خبرن
پایان
امیدوارم از این پارت هم خوشتون آمده باشه و جا های اسمات از این پارت ب بعد شروع میشه
لایک و فالو یادتون نره
پارت ۳
ویو جیمین
وارد عمارت که شدیم ات و پدرش آمده بودن استقبال ما من ی محض اینکه ات رو دیدم ضربان قلبم رفت بالا خودم هم نمی دونستم چمه پس بخاطر همین اهمیت ندادم و رفتم داخل
( پدر ات / پدر جیمین & )
/ سلام دوست عزیز چطوری آه ب جیمین چطوری پسرم خوبی
_خوبم ممنون
&جیلی وقته ندیدمت پسر چه روزای داشتیم یادش بخیر
+ سلام خوبی عمو
&آه ات سلام خوبی عمو
ا راستی چان امروز ات آمده بود کافه
/ واقعا بهم نگفته بود
+ خوب گفتم امروز برم ی سری ب عمو بزنم و هم ی قهوه بخورم
/ خوب بابا همین جا قهوه ساز داشتیم
+ آخه قهوه های عمو خوش مزه تره
_عمو حالا بریم بشینیم ( با خنده )
/ او اره اره حتما
ویو ات
عمو و بابا رفتن طبقه ی بالا تا درباره ی کار حرف بزنن و من و جیمین طبقه ی پایین موندیم
+ جیمین بریم ی فیلم ببینیم تا عمو و بابا کارشون تموم شده
_ اره
+ تو چه نوع فیلمی رو دوست داری
_ ترسناک ( با پوزخند )
+ او باشه
ویو جیمین
داشتیم فیلم ترسناک نگاه میکردیم که یکدفعه ات از ترس پرید توی بغلم نمیدونم چرا ولی احساس آرامش میکردم
+ او او ببخشید دست خودم نبود ( از بغلش آمد بیرون )
_ او نه اصلا
راستی برای اتفاقی که امروز صبح افتاد متاسفم
+ اصلا حرفشم نزن اتفاق دیگه برای همه میوفته
_ ن ولی تو باعث شدی ضربان قلب من بره بالا
😳😳😳😳😳+
_چیزه 😶😶 من خودم هم نمیدونم چی میگم تو ب دل نگیر
+ چیو ب دل نگیرم خودت میدونی چی گفتی
ویو ات.
خواستم بزنمش که پدرم آمد و مارو صدا زد که بریم پیش اونا
+ شانس آوردی
_ ببخشید
پرس زمان چند دقیقه قبل
/ پس اوکی شد دیگه برم صداشون بزنم
& او اره فقط نظر پسرم هم مهمه
/اوکی پس من برم صداشون بزنم
& برو
زمان حال
ویو جیمین
آمدیم پیش عمو و پدرم انگار میخواستن ی چیزی رو ب ما بگن
_ پدر چیزی شده
& خوب راستش ما میخواهیم که باند های مافیایی رو باهم یکی کنیم نظرت چیه پسرم
_ خوب من که روی حرف شما حرف نمیزنم
/ خوب پس دیگه تمومه
+ پدر ب حسابن من وارث باند شما هستم نظر من هم مهمه
/خوب نظر تو چیه
+ خوب ب هر حال من قول میکنم
همه خندیدن
ویو نویسنده (😎🤣)
خوب پدر جیمین و ات الان هیچی نگفتن ولی نقشه ها برای این دو نفر دارن دلم برای این دوتا سوخت از همه جا بی خبرن
پایان
امیدوارم از این پارت هم خوشتون آمده باشه و جا های اسمات از این پارت ب بعد شروع میشه
لایک و فالو یادتون نره
۸.۰k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.