یه عمر دعا میکردم آقا رو ببینم

یه عمر دعا میکردم آقا رو ببینم ،

یکشب خواب دیدم . . . .

فردای شب قدر بود . . . .

انگار دعاهایم بعد از چهل سال مستجاب شده بود . . . .

مردی در خانه را میزد . . .

از پشت پنجره نگاه کردم . . . .

اره مولایم بود . . . .

نگاهی به در و دیوار خونم کردم . . . .

سریع رفتم تابلو ها و عکس های ناجور رو برداشتم . . . .

وسایل ناجور رو جمع کردم و یه جا قایم کردم . . . .

ای وای سی دی های ناجور رو سریع شکستم و ریختم دور . . . .

دستگاه ماهواره رو هم قایم کردم . . . .

گوشی موبایلم هم خاموش کردم که یه وقت . . . .

یه نگاه دیگه به خونه کردم . . . .

فکر می کردم دیگه خونه آمادس . . . .

رفتم که در رو باز کنم و امام زمان خودم رو ببینم و دعوتشون کنم به خونمون . . . .

در رو که باز کردم دیدم آقا آخرین خونه کوچه رو هم در زده بود ،

و نا امید از کوچه رفت . . . .

آره . . . .

همه مثل من داشتن خونه رو آماده میکردن . . . .

هیچکس آماده دیدار آقا نبود . . . .

و باز آقا مثل همیشه غریب ماند . . . .

و ما دعا میکنیم که آقا بیاید و همه کار می کنیم که نیاید . . . .





مردم همه دینشان به باد است اینجا،
دکان فروش دین زیاد است اینجا...

شرمنده که کمتر از شما میگوییم،
بازار شما کمی کساد است اینجا...

#السلام_علیک_یا_ابا_صالح_المهدی
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
#یا_صاحب_الرمان
دیدگاه ها (۶)

نام: فاطمة الزهراعلت شهادت: ضرب و شتمشکستگی استخوان و دنده ه...

صدای چک چک اشکهایت را ,از پشت دیوار زمان می شنوم . . . .و می...

آقاای من . . . .!امروز نیمه شعبان است . . . .روز ولادت تو . ...

نسیـــم ،دانــه از دوش مـورچــه انـداخت . . . .مورچـه دانـه ...

ִֶָ ✦ ˖ܢܚ݅ـــبߺ ܟܿــߊ‌ࡎ ִֶָ ✦ ˖𝙿𝚊𝚛𝚝¹ᨒᨓᨒᨓᨒᨓویو یونا :        ...

ادامه.........

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط