و یه سیلی به یونا زدم که باعث شدم یونا بخوره زمین یونا بل
و یه سیلی به یونا زدم که باعث شدم یونا بخوره زمین یونا بلند شد که منو بزنه نامجون دستشو گرفت و پرت کرد انور یونا با عصبانیت خونه رو ترک کرد و درو خیلی صفت بست من خیلی عصبی بودم از حرف یونا یعنی چی که ماله اونه این شوهر منه درسته دوست ندارم وایسا چرا دروغ میگم دارم کم کم عاشقش میشم اما خوب نباید فعلا رو کنم فعلا بزار ببینم موضوع چیه.
ات:نامجون .
نامجون:بله گلم.
ات: موضوع تو و یونا چیه؟.
نامجون:برات تعریف میکنم .
ات:کی.؟
نامجون:به موقع بیب
نامجون:فعلا بیا غذا سفارش بدیم میدونم نتونستی بخوری منم خوشم نیومد
ات:از چی خوشت نیومد؟
نامجون:از رفتارش حالم بهم خورد
نامجون:چی بخوریم ؟
ات:من دوکبوکی میخوام
نامجون:اوکی بیب.
نامجون:یه چیزی بگم؟
ات:راحت باش .
نامجون: لبات...
ات:لبام چی؟
نامجون:لبات خیلی خوشمزه بود
(ات گل انداخت)
نامجون:با کل انداختن خوشگل ترم شدی
ات:هی ولم کن،( با خنده)
نامجون:اولین باره برا من میخندی
ات:واقعا..؟
نامجون: آهوم
ات:بیشتر میخندم برات .
نامجون:ممنونم ات
ات:فردا بریم خرید ؟
نامجون: اره حتما
شام و آوردن و خوردیم رفتیم بخوابیم
ویونامجون
(گایز نامجون مافیاس🕴️)
داشتم کارامو میکردم که جین بهم زنگ زد
مکالمه جین و نامجون:
جین:سلام
نامجون: سلام آقای خوش خنده
جین: راجب محموله خوب
نامجون : خب
جین:محموله بهمون رسید صحیح و سالم
نامجون:خوب.
جین:و راجب ات
نامجون:راجب ات؟
جین:آهوم
نامجون:بگو
جین:امروز ساعت۶ات پیشت بود ؟
نامجون:نه ساعت ۷امد پیشم
جین:یه عکس برات میفرستم برا اون موقعس الکس برام فرستاده ببین
نامجون:باشه
جین:فرستادم
نامجون:_______________
جین:نامجون . نامجون
نامجون:بله.؟
جین:خود اته؟
نامجون:اره .
جین:کمک میخوای برا این موضوع ؟
نامجون :نه چیز مهمی نی!
جین:مگه دوستش نداری؟
نامجون:چرا اما خوب نمیخاوم اذیت بشه
جین:یعنی میخوای درخواست یونا رو قبول کنی ؟
نامجون:نه من بهش خیانت نمیکنم
نامجون:از الکس مطمئنی ..؟
جین:والا الکس ۵ساله با منه حالا بازم یکم حواسم بهش هست
نامجون:باشه مواظب خودت باش خدافظ
جین:مراقبت کن خدافس
ات:نامجون .
نامجون:بله گلم.
ات: موضوع تو و یونا چیه؟.
نامجون:برات تعریف میکنم .
ات:کی.؟
نامجون:به موقع بیب
نامجون:فعلا بیا غذا سفارش بدیم میدونم نتونستی بخوری منم خوشم نیومد
ات:از چی خوشت نیومد؟
نامجون:از رفتارش حالم بهم خورد
نامجون:چی بخوریم ؟
ات:من دوکبوکی میخوام
نامجون:اوکی بیب.
نامجون:یه چیزی بگم؟
ات:راحت باش .
نامجون: لبات...
ات:لبام چی؟
نامجون:لبات خیلی خوشمزه بود
(ات گل انداخت)
نامجون:با کل انداختن خوشگل ترم شدی
ات:هی ولم کن،( با خنده)
نامجون:اولین باره برا من میخندی
ات:واقعا..؟
نامجون: آهوم
ات:بیشتر میخندم برات .
نامجون:ممنونم ات
ات:فردا بریم خرید ؟
نامجون: اره حتما
شام و آوردن و خوردیم رفتیم بخوابیم
ویونامجون
(گایز نامجون مافیاس🕴️)
داشتم کارامو میکردم که جین بهم زنگ زد
مکالمه جین و نامجون:
جین:سلام
نامجون: سلام آقای خوش خنده
جین: راجب محموله خوب
نامجون : خب
جین:محموله بهمون رسید صحیح و سالم
نامجون:خوب.
جین:و راجب ات
نامجون:راجب ات؟
جین:آهوم
نامجون:بگو
جین:امروز ساعت۶ات پیشت بود ؟
نامجون:نه ساعت ۷امد پیشم
جین:یه عکس برات میفرستم برا اون موقعس الکس برام فرستاده ببین
نامجون:باشه
جین:فرستادم
نامجون:_______________
جین:نامجون . نامجون
نامجون:بله.؟
جین:خود اته؟
نامجون:اره .
جین:کمک میخوای برا این موضوع ؟
نامجون :نه چیز مهمی نی!
جین:مگه دوستش نداری؟
نامجون:چرا اما خوب نمیخاوم اذیت بشه
جین:یعنی میخوای درخواست یونا رو قبول کنی ؟
نامجون:نه من بهش خیانت نمیکنم
نامجون:از الکس مطمئنی ..؟
جین:والا الکس ۵ساله با منه حالا بازم یکم حواسم بهش هست
نامجون:باشه مواظب خودت باش خدافظ
جین:مراقبت کن خدافس
۶.۴k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.