ویو جنا

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۲۲
[ویو جنا]
با عصبانیت بلند شدم
تا چندتا خوب بارش کنم و داد بیداد کنم.
ولی نمیتونم ، نمیتووونمم
لبخند زورکی زدمم و بافشار گفتم:
_ بیا راجبش حرف نزنیم‌..
جوری که میگه کی و گول میزنی بهم نگا کرد.
جنا:....شب بخیر
تلوزیون و خاموش کردم.
و پتو رو کشیدم رو خودم
و طرف تکیه گاه مبل دراز کشیدمم
چشمام و بستم که فقط خوابم ببره..
مهم نبود اون چیکار میکنه
قطعا بر میگرده پیش الیا
باید بخوابم
" صدایی کنار گوشم میگفت:
_ دختر کوچولو اروم باش
این صدا تنم و یخ میکرد.
ترس و به جونم‌مینداخت..
سری سرم و برگردونم که با اون چشمایه اشکی چییزی معلوم نمیشد.
مردی که تو بغلش گرفته بودم.
جنا: مامانم..بابامم..
دوباره تو بغلش کشیدم.
این برایه بار چندنمه که این تیکه از زندگیم و یادم میاد؟!
..قطعا تعداد بالا
ولی ایندفعه همچی فرق میکرد.
این بغلو میتونستم حس کنم.
اینکه تو اغوش کسی ام.
برخورد بدن اون مرد و میتونستم با تک تک سلولایه بدنم حس کنم.
دوباره همون صدا کنار گوشم.
دستی که رو موهام کشیده میشد و اونا رو نوازش میکرد.
_:گریه نکن..همچی درست میشه فسقلی"
یه دفعه از خواب پریدم
کل بدنم خیس عرق بود.
ضربان قلبم بالا بود.
پام و بقل کردم
و سرم رو زانون گزاشتم.
جنا: این چه حس گندیههه ؟
سرم و بالا اوردم
از هوا معلوم بود که صبح زوده.
از جام بلند شدم
کف دستم و دیدم یکم با خون کثیفه ولی انگار دیگه خون نمیاد..
دستم و شستم و با پوشیدندیه سوشرت فقط
پاشدم رفتم بیرون
تو مغازا باند گرفتم و برگشتم
خواستم دوباره دستم و تمیز کنم که زخمش باز شد و دوباره خون امد.
باند و دور دستم پیچیدم.
ساعت ۸ صبح بود
و من سعی کردم یچییزی برایه صبحونه اماده کنم.
دلم نمیخواست الیا بره.
ولی دایی بد اخلاقش انقدر دوسش داشت و حواسش بهش بود که عمرا اجازه بده.
یه دفعه صحنه دیشب و یادم افتاد که جیغم تووبغلش خفه شد.
چجوری یه قاتل میتونه مهربون باشه؟
یا انقدر دختر کش؟
یا مثل اون شب که میخواست الیا رو بیاره...با حرفاشم ار*** ضات کنه..
یه دفعه کوبیدم تو کلم.
داری به کی فکر میکنی!؟؟؟
_____
شب بخیر
دیدگاه ها (۷۱)

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۲۳[ویو جنا]وای خل شدی .نفس عم...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۲۴[ویو جنا]دیگه داشت رویه سگش...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۲۱[ویو جنا]..حداقل اون اخمار ...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۲۰[ویو جنا]کوک: داریم به سازا...

"شراب سرخ" Part: ⁸ویو جنا یهو گرفت از بازوم تا نیوفته....اما...

اگر خواستید بخونید اگرم نه فدا سرتون ( این دفعه مثل دفعه های...

~حقیقت پنهان~

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط