زندگی یک شیطان
پارت 47
می خوام دوباره انجامش بدم اونم همین امروز 😈😈😈😈 (پسرم زیاد تند نرفتی 😐😐📿📿📿📿)
ویو پگی
هوفففففف ولی دیشب خیلی حال داد با اینکه دلم هنوزم درد میکنه ولی دوباره می خوام امتحانش کنم 😈😈😈
فلش بک ب شب بعد اینکه بابای پگی اومدو همو بغل کردنو کلی چندش بازی و وقت خواب شد 😈😈😈
(تسبیحاتون دستتونه
هر کی نداره بیاد📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿دیگه ب همین تعداد داشتیم)
ویو پگی
دیگه وقت خواب بود از رو عادت رفتم اتاق خودم اصن کوک و ندیدم تاریک تاریک بود رفتم دراز بکشم رو تختم من عادت دارم رو به تخت بخوابم و وقتی از رو عادت رفتم و خوابیدم دیدم یکی دیگه اونجاس می خواستم جیغ بکشم که دستشو گذاشت رو دهنم من روش بودم ب خاطر همین چرخید حالا دیگه اون رو من بود☠️☠️☠️☠️☠️☠️📿📿📿📿📿
*تو چرا اومدی اینجا
-تویی
-از روم پاشو
ویو کوک
از روش پاشدم
*جواب بده دیگه
-خب از رو عادت اومدم
*خب خوبه با پای خودت اومدی
-منظور؟؟
ویو پگی
اون آخرین حرفی بود که زدم بعدش کلا بیهوش شدم
ویو کوک
رفتم سمتشو گردنشو گاز گرفتم و خونشو مکیدم همین که بیهوش شد لباساشو در آوردم خببببببببببببببب دوست ندارم با ی آدم که بیهوش خاکبرسری کنم بخاطر همین دستمو گذاشتم رو پیشونیش و بلند شد خواست حرف بزنه ولی نمیتونست منم تحمل نداشتم بهش حس بدم ب خاطر همین کردم توش نیم ساعت بعد که کاملا از درد بیهوش شده بود کشیدمش بیرون خیلی حال داد ولی خوابم میومد عجیب بود آخه من هیچ وقت شب خوابم نمیاد ولی الان میومد از روش قل خوردم اینور و گرفتم خوابیدم....
ادامه دارد......
شرط 20 لایک 20 کامنت
🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍
می خوام دوباره انجامش بدم اونم همین امروز 😈😈😈😈 (پسرم زیاد تند نرفتی 😐😐📿📿📿📿)
ویو پگی
هوفففففف ولی دیشب خیلی حال داد با اینکه دلم هنوزم درد میکنه ولی دوباره می خوام امتحانش کنم 😈😈😈
فلش بک ب شب بعد اینکه بابای پگی اومدو همو بغل کردنو کلی چندش بازی و وقت خواب شد 😈😈😈
(تسبیحاتون دستتونه
هر کی نداره بیاد📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿دیگه ب همین تعداد داشتیم)
ویو پگی
دیگه وقت خواب بود از رو عادت رفتم اتاق خودم اصن کوک و ندیدم تاریک تاریک بود رفتم دراز بکشم رو تختم من عادت دارم رو به تخت بخوابم و وقتی از رو عادت رفتم و خوابیدم دیدم یکی دیگه اونجاس می خواستم جیغ بکشم که دستشو گذاشت رو دهنم من روش بودم ب خاطر همین چرخید حالا دیگه اون رو من بود☠️☠️☠️☠️☠️☠️📿📿📿📿📿
*تو چرا اومدی اینجا
-تویی
-از روم پاشو
ویو کوک
از روش پاشدم
*جواب بده دیگه
-خب از رو عادت اومدم
*خب خوبه با پای خودت اومدی
-منظور؟؟
ویو پگی
اون آخرین حرفی بود که زدم بعدش کلا بیهوش شدم
ویو کوک
رفتم سمتشو گردنشو گاز گرفتم و خونشو مکیدم همین که بیهوش شد لباساشو در آوردم خببببببببببببببب دوست ندارم با ی آدم که بیهوش خاکبرسری کنم بخاطر همین دستمو گذاشتم رو پیشونیش و بلند شد خواست حرف بزنه ولی نمیتونست منم تحمل نداشتم بهش حس بدم ب خاطر همین کردم توش نیم ساعت بعد که کاملا از درد بیهوش شده بود کشیدمش بیرون خیلی حال داد ولی خوابم میومد عجیب بود آخه من هیچ وقت شب خوابم نمیاد ولی الان میومد از روش قل خوردم اینور و گرفتم خوابیدم....
ادامه دارد......
شرط 20 لایک 20 کامنت
🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍
۱۵.۶k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.