رززخمیمن
#رُز_زخمی_من
part. 27
ویو ات.
رفتم پایین دیدم جونگکوک داره یه فایل نوشته رو باز میکنه همونجور بی صدا پشتش موندم و اون نوشته رو خوندم،بابام؟بابای من؟،انگار سطل آب یخ روم ریخته بودن، وقتی کاملا تموم شد جونگکوک رو صدا زدم.
ات. جونگکوک!!(صدای ضعیف.)
جونگکوک. تو، تو چرا اینجایی؟
ات. اون چی بود؟
جونگکوک. تو خوندی، نه؟
ات. دروغه، نه؟ بابای من همچین کاری نکرده، بابام با ماشین تصادف کرده بود.*صدای ضعیف.*
جونگکوک. نه، اون پدر حرومزادت باعث شد مادرم بمیره، اگه میتونستم خودم زنده زنده قبرش میکردم.
ات. راجب بابام درست حرف بزن. عوضی!*داد.*
جونگکوک. خفه شو، خفه شو. اون پدر الدنگت اگه نبود من الان کنار مادرم بودم، پس خفه شو.*عربده.*
ات. نه. تو خفه شو. از کجا معلومه که مادر تو نیوفتاده دنبال بابام، تو حق نداری به خاطر اینکه مادرت از شوهرش محبت ندیده و افتاده دنبال بابام، اینجوری راجب پدرم صحبت کنی.*داد.*
جونگکوک. زبونتو ببر، خفه شو.*فک ات رو گرفت و فشار میداد.*
تهیونگ. جونگکوک بس کن.
جونگکوک. همتون خفه شید. ات، یک بار دیگه اینجوری راجب مادرم بگی استخونات رو میشکونم.
ات. چیه؟ دورغه؟ اره تو هم پسر همون پدرت هستی.
جونگکوک.*با پشت دست محکم زد توی دهن ات.و با عربده بلند حرف میزد.*
جونگکوک. خفه شو، گفتم خفه شو، بمیر، صدات در نیاد.( با پشت دست محکم زد توی دهن ات.)
(تهیونگ وقتی دید برای دومین بار زد تو دهن ات اومد و جونگکوک رو از ات جدا کرد.)
تهیونگ. ات، برو توی اتاق.(ثانیه ای نگذشت،ات رفت،و در اتاق رو محکم بست.)
جونگکوک. آجوما نمیزاری پاشو از توی اتاقش بزاره بیرون.
تهیونگ. اینجوری باهاش رفتار نکن پدر ات هم مرده.
جونگکوک. به جهنم اگه زنده بود خودم میکشتمش. فعلا تو باید اطلاعات اون مین جونگی رو برام بیاری.
تهیونگ. یکم ممکنه زمان ببره.
جونگکوک. مهم نیست، ولی حتما باید اطلاعات اون عوضی رو برام بیاری.
part. 27
ویو ات.
رفتم پایین دیدم جونگکوک داره یه فایل نوشته رو باز میکنه همونجور بی صدا پشتش موندم و اون نوشته رو خوندم،بابام؟بابای من؟،انگار سطل آب یخ روم ریخته بودن، وقتی کاملا تموم شد جونگکوک رو صدا زدم.
ات. جونگکوک!!(صدای ضعیف.)
جونگکوک. تو، تو چرا اینجایی؟
ات. اون چی بود؟
جونگکوک. تو خوندی، نه؟
ات. دروغه، نه؟ بابای من همچین کاری نکرده، بابام با ماشین تصادف کرده بود.*صدای ضعیف.*
جونگکوک. نه، اون پدر حرومزادت باعث شد مادرم بمیره، اگه میتونستم خودم زنده زنده قبرش میکردم.
ات. راجب بابام درست حرف بزن. عوضی!*داد.*
جونگکوک. خفه شو، خفه شو. اون پدر الدنگت اگه نبود من الان کنار مادرم بودم، پس خفه شو.*عربده.*
ات. نه. تو خفه شو. از کجا معلومه که مادر تو نیوفتاده دنبال بابام، تو حق نداری به خاطر اینکه مادرت از شوهرش محبت ندیده و افتاده دنبال بابام، اینجوری راجب پدرم صحبت کنی.*داد.*
جونگکوک. زبونتو ببر، خفه شو.*فک ات رو گرفت و فشار میداد.*
تهیونگ. جونگکوک بس کن.
جونگکوک. همتون خفه شید. ات، یک بار دیگه اینجوری راجب مادرم بگی استخونات رو میشکونم.
ات. چیه؟ دورغه؟ اره تو هم پسر همون پدرت هستی.
جونگکوک.*با پشت دست محکم زد توی دهن ات.و با عربده بلند حرف میزد.*
جونگکوک. خفه شو، گفتم خفه شو، بمیر، صدات در نیاد.( با پشت دست محکم زد توی دهن ات.)
(تهیونگ وقتی دید برای دومین بار زد تو دهن ات اومد و جونگکوک رو از ات جدا کرد.)
تهیونگ. ات، برو توی اتاق.(ثانیه ای نگذشت،ات رفت،و در اتاق رو محکم بست.)
جونگکوک. آجوما نمیزاری پاشو از توی اتاقش بزاره بیرون.
تهیونگ. اینجوری باهاش رفتار نکن پدر ات هم مرده.
جونگکوک. به جهنم اگه زنده بود خودم میکشتمش. فعلا تو باید اطلاعات اون مین جونگی رو برام بیاری.
تهیونگ. یکم ممکنه زمان ببره.
جونگکوک. مهم نیست، ولی حتما باید اطلاعات اون عوضی رو برام بیاری.
- ۴.۴k
- ۰۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط