Lucky-bloody
Lucky-bloody#
پارت ۴۳
-پس این خون مال کیه؟
+شاید یجای دیگه زخم شده بزار کل بدنتو بگردم
-دنبال فرصت میگردی بدن منو ببینی؟
+حرف نزن الان وقت شوخی نیست
کل بدنشو میگردی ولی بازم زخمی نمیبینی
+هیچی نیست،شاید خون تو نیست
-نمیشه،آخه زامبیا خون ریزی ندارن پس این مال کیه؟
دستتو میزاری پشت سرت و سرتو میخارونی
+نمیدونم
-وایسا.....
توم ثابت میمونی،کوک میاد نزدیک و به پشت شونت نگا میندازه
-این خون توعه
+چی؟
سرتو برمیگردونی تا ببینی
-تورو گاز گرفتن؟
+نمیدونم...چرا چیزی حس نکردم؟
-شاید چون داشتی میجنگیدی باهاشون
+چرا الان دردی حس نمیکنم؟
مکث میکنی و از جات بلند میشی و ازش دور میشی،کوک میخواد بیاد سمتت ولی تو دستتو میاری جلو که نزدیک تر نیاد
+برای خودت بهتره....نیا نزدیک
-هنوز تبدیل نشدی
+قراره بشم.....نیا نزدیک
دستتو میزاری رو خونت و نگاهش میکنی
+پس قرار بود اینجوری بمیرم.....
-قرار نیست بمیری
+باید منو بکشی
-نه
+میخوای به یکی ازونا تبدیل بشم؟
-من تورو نمیکشم
+پس خودم خودمو میکشم
میری سمت یه درخت و سعی میکنی ازش بری بالا که کوک جلوتو میگیره
+ولم کن....
-وایسا انقد عجولانه تصمیم نگیر
+عجولانه نیست،هم تو هم من میدونیم تا چند ثانیه دیگه قراره.....قراره.....
همچی سیاه میشه و دیگه حرکاتت دست خودت نیست و بعد هیچی یادت نمیاد
چشماتو باز میکنی که با نور فجیهی روبرو میشی و چشاتو میبندی
+بالاخره اومدم بهشت....
چشماتو به هر سختی شده باز میکنی و میخوای بلند شی ولی نمیتونی،یکم که دقت کردی دیدی به یه درخت بسته شدی،به اطراف نگاه کردی و دیدی هنوز تو جزیره ای
+من هنوز زندم؟
تکون میخوری که خودتو باز کنی و داد میزنی
+هی....کسی اونجا هست؟
کوک با سرعت میاد سمتت و با تعجب بهت نگاه میکنه
-ت...تو هنوز زنده ای؟
+نمیدونم....شاید دارم رویای قبل از مرگ میبینم....بزن تو گوشم
یهو یه چک میخوره تو صورتت
+عاخخخخ،واقعیه....من هنوز زندم.....چجوری؟
-نمیدونم....از نیش مارم جون زنده به در بردی.....ببینم تو واقعا مطمئنی انسانی؟
+پس چیم؟انتظار چیو داری؟
-تو خودت فکر میکنی سیستم ایمنی بدنت مثل انساناست؟
+نه.....حالا فعلا دستامو باز کن
دستاتو باز میکنه و توم دوباره یکی میزنی تو گوش خودت
+واقعا خواب نیست....
-حالا که زنده ای حس بهتری دارم....بیا بریم سمت هلیکوپتر
بلند میشی و میرین سمت هلیکوپتر
+بلدی برونیش؟
-به امتحانش می ارزه،به هر حال زیاد اینجا دووم نمیاریم
سوار میشه و توم پشتش سوار میشی
÷هی وایسین
-+جیسونگ؟
÷من هنوز زندم
+چجوری زنده ای؟
-همونجور که ما هنوز زنده ایم،ولی با قایم شدن
+بیا بالا
جیسونگم سوار میشه
÷بلدی برونیش؟
-اره
+دروغ میگه بلد نیست
÷من بلدم،من تو ارتش کار میکنم
روتو میکنی سمتش
+جدی؟ خب بیا تو برون
🙂
پارت ۴۳
-پس این خون مال کیه؟
+شاید یجای دیگه زخم شده بزار کل بدنتو بگردم
-دنبال فرصت میگردی بدن منو ببینی؟
+حرف نزن الان وقت شوخی نیست
کل بدنشو میگردی ولی بازم زخمی نمیبینی
+هیچی نیست،شاید خون تو نیست
-نمیشه،آخه زامبیا خون ریزی ندارن پس این مال کیه؟
دستتو میزاری پشت سرت و سرتو میخارونی
+نمیدونم
-وایسا.....
توم ثابت میمونی،کوک میاد نزدیک و به پشت شونت نگا میندازه
-این خون توعه
+چی؟
سرتو برمیگردونی تا ببینی
-تورو گاز گرفتن؟
+نمیدونم...چرا چیزی حس نکردم؟
-شاید چون داشتی میجنگیدی باهاشون
+چرا الان دردی حس نمیکنم؟
مکث میکنی و از جات بلند میشی و ازش دور میشی،کوک میخواد بیاد سمتت ولی تو دستتو میاری جلو که نزدیک تر نیاد
+برای خودت بهتره....نیا نزدیک
-هنوز تبدیل نشدی
+قراره بشم.....نیا نزدیک
دستتو میزاری رو خونت و نگاهش میکنی
+پس قرار بود اینجوری بمیرم.....
-قرار نیست بمیری
+باید منو بکشی
-نه
+میخوای به یکی ازونا تبدیل بشم؟
-من تورو نمیکشم
+پس خودم خودمو میکشم
میری سمت یه درخت و سعی میکنی ازش بری بالا که کوک جلوتو میگیره
+ولم کن....
-وایسا انقد عجولانه تصمیم نگیر
+عجولانه نیست،هم تو هم من میدونیم تا چند ثانیه دیگه قراره.....قراره.....
همچی سیاه میشه و دیگه حرکاتت دست خودت نیست و بعد هیچی یادت نمیاد
چشماتو باز میکنی که با نور فجیهی روبرو میشی و چشاتو میبندی
+بالاخره اومدم بهشت....
چشماتو به هر سختی شده باز میکنی و میخوای بلند شی ولی نمیتونی،یکم که دقت کردی دیدی به یه درخت بسته شدی،به اطراف نگاه کردی و دیدی هنوز تو جزیره ای
+من هنوز زندم؟
تکون میخوری که خودتو باز کنی و داد میزنی
+هی....کسی اونجا هست؟
کوک با سرعت میاد سمتت و با تعجب بهت نگاه میکنه
-ت...تو هنوز زنده ای؟
+نمیدونم....شاید دارم رویای قبل از مرگ میبینم....بزن تو گوشم
یهو یه چک میخوره تو صورتت
+عاخخخخ،واقعیه....من هنوز زندم.....چجوری؟
-نمیدونم....از نیش مارم جون زنده به در بردی.....ببینم تو واقعا مطمئنی انسانی؟
+پس چیم؟انتظار چیو داری؟
-تو خودت فکر میکنی سیستم ایمنی بدنت مثل انساناست؟
+نه.....حالا فعلا دستامو باز کن
دستاتو باز میکنه و توم دوباره یکی میزنی تو گوش خودت
+واقعا خواب نیست....
-حالا که زنده ای حس بهتری دارم....بیا بریم سمت هلیکوپتر
بلند میشی و میرین سمت هلیکوپتر
+بلدی برونیش؟
-به امتحانش می ارزه،به هر حال زیاد اینجا دووم نمیاریم
سوار میشه و توم پشتش سوار میشی
÷هی وایسین
-+جیسونگ؟
÷من هنوز زندم
+چجوری زنده ای؟
-همونجور که ما هنوز زنده ایم،ولی با قایم شدن
+بیا بالا
جیسونگم سوار میشه
÷بلدی برونیش؟
-اره
+دروغ میگه بلد نیست
÷من بلدم،من تو ارتش کار میکنم
روتو میکنی سمتش
+جدی؟ خب بیا تو برون
🙂
۱۳.۴k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.