p17
نگاش کردم دوتا دستاشو رو صورتم گذاشت لبامو بوسید من:میارمت بیرون بهت قول میدم کوک:مطمئنم چون اگه اینجا باشم زندان منو نکشه دوری از تو منو میکشه من:یکی دو روزه میارمت بیرون تحمل کن کوک:تحمل میکنم بوسم کرد پلیس:خانوم وقتتون تمومه من:باشه من باید برم جونگ کوک کوک:مراقب خودت باش من:توهم همینطور کوک:دوست دارم من:منم دوست دارم میارمت بیرون رفتم من:باید بریم پیش پلیس جیمین:سانا تو خیلی وایسادی من:میشینم نشستم یکم جیمین:میخوای چیکار کنی من:هرکاری میکنم تا بیارمش بیرون اگر جونگ کوک اینجاست جونگ کوک میارم بیرون میا رو میندازم زندان آدم ربایی جرمش کمتر از ضرب و شتم نیست جیمینا رفتم تو اتاق پلیس من:سلام قربان پلیس:بفرمایید من:همراه همونیم که آوردینش اینجا دقیقا چه جرمی مرتکب شده پلیس:ضرب و شتم من:اون خانوم آدم روبایی کرده اون خانوم منو دزدیده بود من دوست پسرمو میشناسم زیاد دست روش بلند نکرد بخاطر من رفت جناب سروان دوست پسر من بی گناهه داداشم شاهده پلیس:اول باید مدرک کامل داشته باشید من:مدرک؟من شاهدم اینجاست جناب سروان پلیس:پس هرچی میدونید تو این برگه بنویسید تا بفرستیمش دادگاه من:با سندم میشع؟ پلیس:خیر فقط رضایت شاکی هرچی که خواستم نوشتم میارمت بیرون جونگ کوک به پدر جونگ کوک خبر دادیم اون میتونست وکیل جور کنه یه وکیل جور کرد روز دادگاه شد پدر جونگ کوک من جیمین و وکیل جونگ کوک اونجا بودیم خودشم اون جلو بود جیمین:همه چی درست میشه نگران نباش آجی قاضی اومد قاضی اومد بلند شدیم و تعظیم کردیم قاضی:بشینید نشستیم من بغل جونگ کوک بودم قاضی:سکوت رو رعایت کنید خوب جناب جئون جونگ کوک تشریف بیارین این جلو رفت قاضی:طبق چیزی که گفته شده شما خانوم کیم میا رو مورد ضرب و شتم قرار دادید اینو قبول دارید کوک:خیر از کارم پشیمون نیستم آقایه قاضی منم دلایل خودمو داشتم کلی شاهد دارم قاضی:شاهدات اینجان کوک:بله دوست دخترم و برادرش پارک جیمین و پارک سانا قاضی:وکیل جناب جئون بلند بشن و توضیحاتو کامل و بدن وکیل:آقایه قاضی از چیزی که من فهمیدم موکل من بی گناهه اون اگرم زده باشه به اون شدت نزده قطعا نقشه ریختن واسه زمین زدن موکلم آقایه قاضی:خوب یکی از شاهداتو بیار کوک:سانا بلند شدم رفتم جلو قاضی:خوب توضیح بده من:جناب قاضی چند روز پیش همین خانوم میا با دو نفر منو دزدیدن و میخواستن منو بکشن جونگ کوک بخاطر عصبانیت شدیدی که داشت رفت اونجا اونم بخاطر من پس اون بی گناهه من تو خطر بودم نجاتم داد اون یه دروغگو پسته جناب قاضی اون قصدش کشتنه منه تا بتونه به هدفش برسه برادر منم اونجا شاهده جناب قاضی هم پدر ایشون جیمین:اجازه قاضی:بفرمایید جیمین:خواهر من راست میگه قربان من شاهد بودم....
۲۳.۲k
۰۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.